از آغاز، کتب مقدس آشکار میسازند که ازدواج بهوسیلهٔ مراسم، سوگندها یا نهادهای انسانی تعریف نمیشود، بلکه به لحظهای تعریف میشود که زنی — خواه باکره باشد یا بیوه — با مردی رابطهٔ جنسی برقرار میکند. این نخستین آمیزش همان چیزی است که خودِ خدا اتحادِ دو جان را در یک تن میشمارد. کتابمقدس پیوسته نشان میدهد که تنها از طریق همین پیوندِ جنسی است که زن به مرد پیوسته میشود، و تا هنگامِ مرگِ او به وی بسته میماند. بر همین بنیاد — که از کتابمقدس روشن است — به پرسشهای رایج دربارهٔ باکرهها، بیوهها و زنان مطلّقه میپردازیم و تحریفهایی را که بهسببِ فشارِ جامعه پدید آمده است برملا میکنیم.
در اینجا برخی از رایجترین پرسشها دربارهٔ آنچه کتابمقدس واقعاً دربارهٔ ازدواج، زنا و طلاق تعلیم میدهد گردآوری شده است. هدف ما بر پایهٔ کتابمقدس، روشنکردن برداشتهای نادرستی است که در گذر زمان رواج یافته و اغلب مستقیماً با فرامین خدا در تضاد بودهاند. همهٔ پاسخها از دیدگاهی کتابی پیروی میکنند که سازگاریِ میان عهد عتیق و عهد جدید را حفظ میکند.
پرسش: دربارهٔ راحاب چه؟ او زن بدکارهای بود، با این حال ازدواج کرد و در نسبِ عیسی است!
«هر چه در آن شهر بود، همگی را به دمِ شمشیر به کلی نابود کردند — هم مردان و هم زنان، خرد و کلان، نیز گاوان و گوسفندان و درازگوشان» (یوشع ۶:۲۱). راحاب بیوه بود هنگامی که به اسرائیلیان پیوست. یوشع هرگز اجازه نمیداد یهودی با زنِ غیریهودیِ غیرباکره ازدواج کند، مگر آنکه او ایمان آورده و بیوه میبود؛ تنها در آن صورت، طبق شریعت خدا، او برای پیوند با مردی دیگر آزاد میشد.
پرسش: مگر عیسی برای آمرزشِ گناهانِ ما نیامد؟
بله، عملاً همهٔ گناهان، از جمله زنا، وقتی که جان توبه کند و به سوی عیسی بگردد آمرزیده میشود. امّا پس از آمرزش، آن شخص باید رابطهٔ زناکارانهای را که در آن است ترک کند. این در موردِ همهٔ گناهان صادق است: دزد باید دزدی را رها کند، دروغگو باید دروغ گفتن را ترک کند، هتّاک باید هتاکی را کنار بگذارد، و غیره. به همین قیاس، زناکار نمیتواند در رابطهٔ زناکارانه بماند و انتظار داشته باشد که گناهِ زنا دیگر وجود نداشته باشد.
تا زمانی که شوهرِ نخستِ زن زنده است، جانِ او به جانِ وی پیوسته است. وقتی او بمیرد، جانش نزد خدا بازمیگردد (جامعه ۱۲:۷) و تنها آنگاه جانِ زن آزاد است که اگر بخواهد با جانِ مردی دیگر پیوند بخورد (رومیان ۷:۳). خدا گناهانِ آینده را نمیآمرزد — فقط گناهانِ بالفعل را. اگر کسی در کلیسا طلبِ آمرزش کند و آمرزیده شود، امّا همان شب با کسی که طبق نظرِ خدا همسرِ او نیست همبستر شود، دوباره مرتکبِ زنا شده است.
پرسش: مگر کتابمقدس به تازهایمان میگوید: «اینک همه چیز نو شد»؟ آیا این یعنی میتوانم از صفر شروع کنم؟
خیر. آیاتی که از زندگیِ تازهٔ شخصِ توبهکار سخن میگویند، دربارهٔ چگونگیِ زیستنِ او پس از آمرزشِ گناهان است و به این معنا نیست که پیامدهای خطاهای گذشتهٔ او پاک شده است.
بله، رسول پولس در آیهٔ ۱۷ از دوم قرنتیان ۵ نوشت: «پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقتی تازه است؛ چیزهای کهنه گذشت، اینک همه چیز نو شده است» و این را نتیجهٔ سخنش در دو آیهٔ پیشتر (آیهٔ ۱۵) قرار داد: «و او برای همه مرد، تا آنان که زندگی میکنند دیگر برای خود زندگی نکنند بلکه برای او که برای ایشان مرد و برخاست.» این هیچ ربطی به این ندارد که خدا به زن اجازه دهد زندگیِ عاطفیِ خود را از صفر آغاز کند، چنانکه بسیاری از رهبرانِ دنیوی تعلیم میدهند.
پرسش: مگر کتابمقدس نمیگوید خدا «اعصارِ نادانی» را نادیده میگرفت؟
عبارتِ «اَعصارِ نادانی» (اعمال ۱۷:۳۰) را پولس هنگامی گفت که از یونان میگذشت و با مردمی بتپرست سخن میگفت که هرگز دربارهٔ خدای اسرائیل، کتابمقدس یا عیسی نشنیده بودند. هیچیک از کسانی که این متن را میخوانند پیش از ایمان آوردن نسبت به این امور ناآگاه نبودند.
علاوه بر این، این بخش به توبه و آمرزشِ گناهان مربوط است. کلام حتی اشاره هم نمیکند که برای گناهِ زنا آمرزشی نیست. مسئله این است که بسیاری فقط آمرزشِ زناهای انجامشده را نمیخواهند؛ بلکه میخواهند در رابطهٔ زناکارانه نیز ادامه دهند — و خدا این را، چه از مرد و چه از زن، نمیپذیرد.
پرسش: چرا دربارهٔ مردان چیزی گفته نمیشود؟ مگر مردان زنا نمیکنند؟
چرا، مردان نیز زنا میکنند و کیفرِ آن در روزگارِ کتابمقدس برای هر دو یکسان بود. امّا خدا چگونگیِ وقوعِ زنا را برای هر یک بهگونهای متفاوت در نظر میگیرد. میان باکرگیِ مرد و پیوندِ زناشویی هیچ ارتباطی وجود ندارد. این زن است نه مرد که تعیین میکند آیا رابطهای زنا است یا نه.
بر اساسِ کتابمقدس، مردی ـ چه متأهل و چه مجرد ـ هرگاه با زنی که نه باکره است و نه بیوه، رابطه برقرار کند مرتکبِ زنا میشود. برای نمونه، اگر مردی ۲۵ ساله و باکره با دخترِ ۲۳ سالهای که باکره نیست همبستر شود، آن مرد مرتکبِ زنا میشود؛ زیرا آن زن طبق نظرِ خدا، همسرِ مردِ دیگری است (متی ۵:۳۲؛ رومیان ۷:۳؛ لاویان ۲۰:۱۰؛ تثنیه ۲۲:۲۲-۲۴).
باکرهها، بیوهها و زنانِ غیرباکره در جنگ
مرجع
دستور
اعداد ۳۱:۱۷-۱۸
همهٔ مردان و زنانِ غیرباکره را نابود کنید. باکرهها زنده نگاه داشته شوند.
داوران ۲۱:۱۱
همهٔ مردان و زنانِ غیرباکره را نابود کنید. باکرهها زنده نگاه داشته شوند.
تثنیه ۲۰:۱۳-۱۴
همهٔ مردانِ بالغ را نابود کنید. زنانِ باقیمانده، بیوهها و باکرهها هستند.
پرسش: پس زنِ مطلّقه/جداشده تا وقتی شوهرِ سابقش زنده است نمیتواند ازدواج کند، امّا مرد نیازی ندارد منتظر بماند تا همسرِ سابقش بمیرد؟
نه، نیازی ندارد. طبق شریعتِ خدا، مردی که به دلایلِ کتابی از همسرش جدا میشود (نگاه کنید به متی ۵:۳۲) میتواند با باکره یا بیوه ازدواج کند. امّا واقعیت این است که امروزه در تقریباً همهٔ موارد، مرد از همسرش جدا میشود و با زنِ مطلّقه/جداشده ازدواج میکند و آنگاه در زناست؛ زیرا از نظرِ خدا، همسرِ تازهٔ او به مردِ دیگری تعلق دارد.
پرسش: از آنجا که مرد با ازدواج با باکرهها یا بیوهها مرتکبِ زنا نمیشود، آیا این یعنی خدا امروز چندهمسری را میپذیرد؟
خیر. چندهمسری در روزگارِ ما بهسببِ انجیلِ عیسی و کاربردِ سختگیرانهترِ شریعتِ پدر مجاز نیست. «حرفِ شریعت» که از آغازِ آفرینش عطا شد (τὸ γράμμα τοῦ νόμου – to grámma tou nómou) بیان میکند که جانِ زن فقط به یک مرد بسته است، امّا بیان نمیکند که جانِ مرد فقط به یک زن بسته است. به همین دلیل است که در کتابمقدس، زنا همواره بهمنزلهٔ گناهی علیهِ شوهرِ زن شناخته میشود. از اینرو خدا هرگز نگفت پدرسالاران و پادشاهان زناکار بودند، چون همسرانشان هنگامِ ازدواج باکره یا بیوه بودند.
امّا با آمدنِ مسیح، «روحِ شریعت» را بهتمامی دریافت کردیم (τὸ πνεῦμα τοῦ νόμου – to pneûma tou nómou). عیسی، یگانه سخنگویی که از آسمان آمد (یوحنا ۳:۱۳؛ یوحنا ۱۲:۴۸-۵۰؛ متی ۱۷:۵)، تعلیم داد که همهٔ فرامینِ خدا بر محبت و خیرِ مخلوقاتش بنا شده است. حرفِ شریعت، صورتِ ظاهری است؛ روحِ شریعت، ذات و مقصودِ آن است.
در موضوعِ زنا، هرچند حرفِ شریعت، بودنِ مرد با بیش از یک زن را — به شرطِ آنکه آنان باکره یا بیوه باشند — صریحاً منع نمیکند، روحِ شریعت چنین کاری را روا نمیدارد. چرا؟ زیرا امروز برای همهٔ طرفها رنج و آشفتگی به بار میآورد — و محبت به همسایه همچون خویشتنْ دومین فرمانِ بزرگ است (لاویان ۱۹:۱۸؛ متی ۲۲:۳۹). در روزگارِ کتابمقدس، این امری پذیرفته و موردِ انتظارِ فرهنگی بود؛ در روزگارِ ما، از هر جهت ناپذیرفتنی است.
پرسش: اگر زوجِ جداشده تصمیم بگیرند آشتی کنند و ازدواج را بازسازی نمایند، آیا اشکالی دارد؟
بله، زوج میتوانند آشتی کنند، به شرطِ آنکه:
شوهر واقعاً نخستین مردِ زن بوده باشد، وگرنه حتی پیش از جدایی نیز آن ازدواج معتبر نبوده است.
زن در دورهٔ جدایی با مردِ دیگری همبستر نشده باشد (تثنیه ۲۴:۱-۴؛ ارمیا ۳:۱).
این پاسخها تأکید میکند که تعلیمِ کتابی دربارهٔ ازدواج و زنا از آغاز تا انجامِ کتابمقدس منسجم و سازگار است. با پیرویِ وفادارانه از آنچه خدا تعیین کرده است، از کژفهمیهای آموزهای پرهیز میکنیم و قداستِ پیوندی را که او برقرار کرده محفوظ میداریم.
این مقاله برداشتهای نادرست از مرقس ۱۰:۱۱-۱۲ را رد میکند؛ برداشتهایی که گمان میبرند عیسی برابریِ زن و مرد را در مسئلهٔ زنا تعلیم داد یا اینکه زنان میتوانستند در بافت یهودی آغازگر طلاق باشند.
پرسش: آیا مرقس ۱۰:۱۱-۱۲ دلیلی است که عیسی قانونِ خدا دربارهٔ طلاق را تغییر داد؟
پاسخ: اصلاً دلیل نیست — حتی نزدیک هم نیست. مهمترین نکته بر ضدّ این ایده که در مرقس ۱۰:۱۱-۱۲ عیسی تعلیم میدهد که (۱) زن نیز میتواند قربانیِ زنا باشد و (۲) زن نیز میتواند شوهرش را طلاق دهد، این است که چنین فهمی با تعلیمِ کلیِ کتابمقدس در این موضوع در تضاد است.
یکی از اصولِ اساسی در تفسیرِ الهیاتی این است که هیچ آموزهای نباید بر پایهٔ یک آیهٔ منفرد بنا شود. لازم است تمامِ بافتِ کتابمقدسی، از جمله آنچه دیگر کتابها و نویسندگانِ الهامشده گفتهاند، در نظر گرفته شود. این اصلی بنیادی برای پاسداری از یکپارچگیِ آموزهایِ کتابمقدس و جلوگیری از برداشتهای منفرد یا تحریفشده است.
به بیان دیگر، این دو برداشتِ نادرست که از این عبارتِ مرقس بیرون کشیده میشود، آنقدر جدّیاند که نمیتوان مدعی شد عیسی در اینجا همهٔ آنچه را خدا از روزگارِ پدرسالاران دربارهٔ این موضوع تعلیم داده بود تغییر داده است.
اگر واقعاً این دستور تازهای از سوی مسیح بود، باید در جای دیگری نیز — و با وضوحِ بیشتر — ظاهر میشد، بهویژه در موعظهٔ بالای کوه که موضوعِ طلاق بدان پرداخته شد. باید چیزی شبیه این میداشتیم: «شنیدهاید که به پیشینیان گفته شد: مرد میتواند زنِ خود را ترک کند و با باکره یا بیوهای دیگر ازدواج کند. اما من به شما میگویم: اگر او زنِ خود را ترک کند تا با دیگری پیوند یابد، علیهِ نخستین زنا میکند…»
اما، روشن است که چنین چیزی وجود ندارد.
تفسیرِ مرقس ۱۰:۱۱-۱۲
مرقس ۱۰ بسیار بافتمند است. این بخش در زمانی نوشته شد که طلاق با حداقل قواعد رخ میداد و میتوانست از سوی هر دو جنس آغاز شود — چیزی بسیار متفاوت از واقعیتِ روزگارِ موسی یا سموئیل. کافی است دلیلِ زندانی شدنِ یحییِ تعمیددهنده را در نظر بگیریم. این فلسطینِ هیرودس بود، نه روزگارِ پدرسالاران.
در این مقطع، یهودیان بهشدت از آدابِ جامعهٔ یونانی-رومی تأثیر پذیرفته بودند؛ حتی در امورِ ازدواج، هیأت ظاهر، اقتدارِ زنان و مانند آن.
آموزهٔ طلاق به هر دلیلی
آموزهٔ طلاق به هر دلیلی که هیللِ ربّی تعلیم میداد، نتیجهٔ فشارِ اجتماعی بر مردانِ یهودی بود که، چنانکه در انسانِ سقوطکرده طبیعی است، میخواستند از زنانِ خود رها شوند تا با کسانی زیباتر، جوانتر یا از خانوادههای ثروتمندتر ازدواج کنند.
این طرزِ فکر، متأسفانه هنوز هم زنده است — حتی در کلیساها — جایی که مردان، زنانِ خود را ترک میکنند تا با دیگران پیوند یابند — تقریباً همیشه با زنانی که خودْ از پیش مطلّقهاند.
سه نکتهٔ زبانیِ محوری
عبارتِ مرقس ۱۰:۱۱ سه واژهٔ کلیدی دارد که به روشن شدنِ معنای حقیقیِ متن کمک میکنند:
και λεγει αυτοις Ος εαν απολυση την γυναικα αυτου και γαμηση αλλην μοιχαται ἐπ’αὐτήν
γυναικα(gynaika)
γυναίκα حالتِ مفعولیِ مفردِ γυνή است؛ واژهای که در بافتهای زناشویی مانند مرقس ۱۰:۱۱ بهطورِ خاص به زنِ شوهردار اشاره دارد — نه «زن» به معنای عام. این نشان میدهد پاسخِ عیسی بر نقضِ عهدِ زناشویی متمرکز است، نه بر پیوندهای مشروعِ تازه با بیوهها یا باکرهها.
ἐπ’(epí)
ἐπί حرفِ اضافهای است به معنای «بر»، «با»، «رویِ»، «درونِ». هرچند برخی ترجمهها در این آیه «علیه» را برگزیدهاند، این رایجترین بُعدِ معناییِ ἐπί نیست — بهویژه با توجه به بافتِ زبانی و الهیاتی.
در پرکاربردترین ترجمهٔ جهانی، NIV (New International Version)، برای نمونه، از میانِ ۸۳۲ کاربردِ ἐπί، تنها در ۳۵ مورد به «علیه» برگردانده شده است؛ در بقیه، ایدهٔ رساندهشده «بر/روی/درون/با» است.
αὐτήν(autēn)
αὐτήν صورتِ مفعولیِ مفردِ مؤنثِ ضمیرِ αὐτός است. در دستورِ یونانیِ کتابی (کویِنه) در مرقس ۱۰:۱۱، واژهٔ «αὐτήν» (او/وی — مؤنث) مشخص نمیکند عیسی به کدام زن اشاره دارد.
ابهامِ دستوری از آنجاست که دو مرجعِ ممکن وجود دارد:
τὴν γυναῖκα αὐτοῦ («زنِ او») — زنِ نخست
ἄλλην («زنِ دیگری») — زنِ دوم
هر دو مؤنث، مفرد و مفعولیاند و در همان ساختارِ جمله میآیند؛ ازاینرو ارجاعِ «αὐτήν» از نظرِ دستوری مبهم است.
ترجمهٔ بافتمند
با در نظر گرفتنِ متنِ اصلی، برگردانی که با بافتِ تاریخی، زبانی و آموزهای سازگارتر است چنین خواهد بود:
«هر که زنِ خود (γυναίκα) را ترک کند و با دیگری ازدواج نماید — یعنی با γυναίκαی دیگر، زنی دیگر که از پیشْ زنِ مردی بوده است — با (ἐπί) او مرتکبِ زنا میشود.»
ایده روشن است: مردی که زنِ مشروعِ خود را ترک میکند و با زنی دیگر که او نیز از پیشْ زنِ مردِ دیگری بوده است (پس باکره نیست) پیوند مییابد، با این زنِ تازه مرتکبِ زنا میشود — جانی که از پیش به مردی دیگر پیوسته است.
معنای حقیقیِ فعلِ «apolýō»
در مورد این ادعا که مرقس ۱۰:۱۲ پشتیبانیِ کتابمقدسی برای طلاقِ قانونیِ آغازشده از سوی زن فراهم میکند — و بدینسان او میتواند با مردی دیگر ازدواج کند — باید گفت این برداشتی زمانپریش و بیپشتوانه در بافتِ اصیلِ کتابمقدس است.
نخست، زیرا در همان آیه عیسی جمله را چنین به پایان میبرد که اگر او با مردی دیگر پیوند یابد، هر دو مرتکبِ زنا میشوند — دقیقاً همانگونه که در متی ۵:۳۲ میفرماید. اما از نظر زبانی، خطا از معنای حقیقیِ فعلی میآید که در بیشترِ ترجمهها به «طلاقدادن» برگردانده شده است: ἀπολύω (apolýō).
این برگردانْ بازتابِ رسومِ امروز است، اما در روزگارِ کتابمقدس، ἀπολύω بهسادگی به معنای رها کردن، آزاد کردن، مرخّص کردن، روانه ساختن و دیگر کنشهای عینی یا ارتباطی بود. در کاربردِ کتابی، ἀπολύω بارِ حقوقیِ رسمی ندارد — بلکه فعلی است برای جدایی، بیآنکه دلالت بر اقدامِ قانونیِ رسمی داشته باشد.
به بیان دیگر، مرقس ۱۰:۱۲ صرفاً میگوید اگر زنی شوهرِ خود را ترک کند و با مردی دیگر پیوند یابد — در حالیکه نخستین هنوز زنده است — مرتکبِ زنا میشود؛ نه بهخاطرِ مسائلِ حقوقی، بلکه زیرا پیمانی را میشکند که هنوز برقرار است.
نتیجهگیری
خوانشِ درستِ مرقس ۱۰:۱۱-۱۲ سازگاریِ آن با باقیِ کتابمقدس را حفظ میکند؛ کتابی که میانِ باکره و زنِ شوهردار تفاوت مینهد و از وارد کردنِ آموزههای تازه بر پایهٔ یک عبارتِ کمّا و کیفاً بدبرگرداندهشده پرهیز میکند.
«نامهٔ طلاق»ی که در کتابمقدس ذکر شده، اغلب بهاشتباه بهعنوان اجازهای الهی برای بر هم زدنِ ازدواجها و فراهمکردنِ پیوندهای تازه تلقی میشود. این نوشتار معنای حقیقیِ [סֵפֶר כְּרִיתוּת (sefer keritut)] در تثنیه ۲۴:۱-۴ و [βιβλίον ἀποστασίου (biblíon apostasíou)] در متی ۵:۳۱ را روشن میکند و تعالیم نادرستی را رد میکند که گمان میبرند زنِ طردشده آزاد است دوباره ازدواج کند. بر پایهٔ کتابمقدس نشان میدهیم که این عمل، که موسی بهسبب سختدلیِ دلهای انسانها آن را تحمّل کرد، هرگز فرمانی از سوی خدا نبود. این تحلیل برجسته میکند که در نظرِ خدا، ازدواج پیوندی روحانی است که زن را تا مرگِ شوهرش به او میبندد و «نامهٔ طلاق» این پیوند را از هم نمیگسلد؛ پس تا وقتی او زنده است، زن همچنان بسته میماند.
پرسش:نامهٔ طلاقی که در کتابمقدس ذکر شده چیست؟
پاسخ: روشن باشد که برخلاف آنچه بیشترِ رهبرانِ یهودی و مسیحی تعلیم میدهند، هیچ دستور الهی دربارهٔ چنین «نامهٔ طلاقی» وجود ندارد — چه رسد به این اندیشه که زنی که آن را دریافت میکند آزاد است وارد ازدواجی تازه شود.
موسی «نامهٔ طلاق» را فقط بهعنوان بخشی از یک تمثیل در تثنیه ۲۴:۱-۴ یاد میکند، با این قصد که به فرمانِ واقعیِ موجود در آن بخش برسد: منعِ شوهرِ نخست از اینکه اگر زنِ سابقش با مردِ دیگری همبستر شده، بار دیگر با او همبستر شود (بنگرید به ارمیا ۳:۱). بهعلاوه، شوهرِ نخست حتی میتوانست او را بازپس بگیرد — ولی دیگر اجازهٔ همبستری با او را نداشت، چنانکه در ماجرای داوود و کنیزکانِ او که بهدست ابشالوم هتک حرمت شدند میبینیم (دوم سموئیل ۲۰:۳).
اصلیترین دلیلِ اینکه موسی تنها در حالِ تصویرکردنِ وضعیتی فرضی است، تکرارِ حرفِ ربطِ כִּי (ki، «اگر») در متن است: اگر مردی زنی بگیرد… اگر چیزی ناروا [עֶرְוָה، ervah، «عریانی»] در او بیابد… اگر شوهرِ دوم بمیرد… موسی سناریویی ممکن را بهمنزلهٔ شیوهای بلاغی بنا میکند.
عیسی روشن ساخت که موسی طلاق را منع نکرد، اما این به آن معنا نیست که آن بخش، مجوّزی رسمی است. در واقع هیچ جا موسی طلاق را تجویز نمیکند. او تنها در برابرِ سختدلیِ قوم — قومی که تازه از حدود ۴۰۰ سال بردگی بیرون آمده بودند — موضعی انفعالی گرفت.
این برداشتِ نادرست از تثنیه ۲۴ بسیار قدیمی است. در روزگار عیسی، هیللِ ربّی و پیروانش نیز چیزی را از این بخش بیرون کشیدند که در آن وجود ندارد: این ایده که مرد میتواند به «هر دلیلی» زنِ خود را روانه کند. («عریانی» עֶרְוָה چه ربطی به «هر دلیلی» دارد؟)
سپس عیسی این خطاها را اصلاح کرد:
1. تأکید کرد که πορνεία (porneía — چیزی ناپسند/ناروا) تنها علتِ پذیرفتنی است. 2. روشن ساخت که موسی فقط بهسبب سختدلیِ مردانِ اسرائیل، آنچه را با زنان میکردند «تحمّل» کرد. 3. در موعظهٔ بالای کوه، هنگامِ یادکردن از «نامهٔ طلاق» و جمعبندی با عبارتِ «اما من به شما میگویم»، استفاده از این ابزارِ حقوقی را برای جداییِ جانها منع کرد (متی ۵:۳۱-۳۲).
نکته: واژهٔ یونانیِ πορνεία (porneía) معادلِ عبریِ עֶרְוָה (ervah) است. در عبری به معنای «عریانی» بود و در یونانی به «چیزی ناروا/ناپسند» گسترش یافت. Porneía شاملِ زنا [μοιχεία (moicheía)] نمیشود، زیرا در زمانِ کتابمقدس کیفرِ آن مرگ بود. در متی ۵:۳۲، عیسی هر دو واژه را در یک جمله بهکار برد و نشان داد که دو چیزِ متفاوتاند.
مهم است تأکید کنیم که اگر موسی چیزی دربارهٔ طلاق تعلیم نداد، بدان سبب بود که خدا او را بدان فرمان نداده بود — زیرا موسی امین بود و تنها آنچه از خدا میشنید سخن میگفت.
تعبیرِ sefer keritut که بهصورتِ تحتاللفظی «کتابِ جدایی» یا «نامهٔ طلاق» معنا میدهد، تنها یکبار در سراسرِ تورات بهکار رفته است — دقیقاً در تثنیه ۲۴:۱-۴. به بیان دیگر، هیچ جا موسی تعلیم نداد که مردان باید از این نامه برای رهاکردنِ زنانشان استفاده کنند. این نشان میدهد که آن، رسمی از پیشموجود بود که از دورهٔ اسارت در مصر به ارث رسیده بود. موسی فقط چیزی را که از پیش انجام میشد یاد کرد، نه آنکه آن را بهمنزلهٔ فرمانی الهی تجویز کند. یادآوری این نکته سودمند است که خودِ موسی حدود ۴۰ سال پیشتر در مصر زیسته بود و بیگمان چنین ابزارِ حقوقیای را میشناخت.
بیرون از تورات، تنخ نیز sefer keritut را تنها دو بار بهکار میبرد — هر دو بار بهصورت استعاری، دربارهٔ رابطهٔ خدا و اسرائیل (ارمیا ۳:۸ و اشعیا ۵۰:۱).
در این دو کاربردِ نمادین نیز هیچ نشانهای نیست که چون خدا به اسرائیل «نامهٔ طلاق» داد، آن قوم آزاد شد که خود را به خدایانِ دیگر پیوند بزند. برعکس، خیانتِ روحانی در سراسرِ متن محکوم میشود. به بیان دیگر، حتی بهصورتِ نمادین نیز این «نامهٔ طلاق» پیوندِ تازهای را برای زن مجاز نمیکند.
عیسی نیز هرگز این نامه را چیزی شناختهشده از سوی خدا برای قانونیکردنِ جداییِ جانها به رسمیت نشناخت. دو بارِ یادکردِ آن در اناجیل در متی است — و یکبار هم در موازیِ مرقس (مرقس ۱۰:۴):
1. متی ۱۹:۷-۸: فریسیان آن را مطرح میکنند و عیسی پاسخ میدهد که موسی تنها بهسبب سختدلیشان، اجازه (epétrepsen) داد که از آن نامه استفاده کنند — یعنی این فرمانِ خدا نبود. 2. متی ۵:۳۱-۳۲، در موعظهٔ بالای کوه، آنگاه که عیسی میفرماید:
«گفته شده است: “هر که زنِ خود را طلاق دهد، برای او نامهٔ طلاق بنویسد.” اما من به شما میگویم: هر که زنِ خود را — جز به سببِ porneía — طلاق دهد، او را مرتکبِ زنا میسازد؛ و هر که با زنِ مطلّقه ازدواج کند مرتکبِ زنا میشود.»
پس این «نامهٔ طلاق» هرگز مجوّزی الهی نبود، بلکه تنها چیزی بود که موسی با توجه به سختدلیِ قوم تحمّل کرد. هیچ بخشی از کتابمقدس از این اندیشه پشتیبانی نمیکند که با دریافتِ این نامه، زن از نظرِ روحانی آزاد میشود و میتواند با مردی دیگر پیوند بخورد. این اندیشه در کلامْ ریشهای ندارد و افسانهای بیش نیست. تعلیمِ روشن و مستقیمِ عیسی این حقیقت را تأیید میکند.
همگان میدانند که نخستین ازدواج بلافاصله پس از آن رخ داد که آفریننده، مؤنثی [נְקֵבָה (nᵉqēvāh)] را برای همدم نخستین انسان، مذکری [זָכָר (zākhār)] آفرید. «نر و ماده» — اینها اصطلاحاتیاند که خودِ آفریننده برای حیوانات و انسانها به کار برد (پیدایش ۱:۲۷). روایت پیدایش میگوید این مرد که به صورت و شباهت خدا آفریده شده بود، دریافت که هیچیک از مادههای دیگرِ موجودات زمینی شبیه او نیستند. هیچکدام او را جذب نکردند و او مشتاق همدمی بود. عبارت در اصل [עֵזֶר כְּנֶגְדּוֹ (ʿēzer kᵉnegdô)] است، به معنای «یاوری مناسب». و خداوند نیاز آدم را دید و تصمیم گرفت برای او مؤنثی، نسخهٔ مؤنثِ بدن او، بیافریند: «نیکو نیست که آدم تنها باشد؛ برای او معاونی مناسب بسازم» (پیدایش ۲:۱۸). آنگاه حوا از بدن آدم ساخته شد.
نخستین پیوند بر اساس کتابمقدس
بدینسان، نخستین پیوندِ جانها شکل گرفت: بیهیچ مراسمی، بیهیچ نذر و سوگندی، بیهیچ شاهدی، بیهیچ ضیافتی، بیهیچ ثبت رسمی و بیهیچ مجری. خدا بهسادگی زن را به مرد عطا کرد و واکنش او این بود: «اکنون این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم؛ این، زن نامیده شود، زیرا از مرد گرفته شده است» (پیدایش ۲:۲۳). اندکی بعد میخوانیم که آدم با حوا نزدیکی کرد [יָדַע (yāḏaʿ) — شناختن، نزدیکی جنسی داشتن] و او آبستن شد. همین تعبیرِ «شناختن»، همراه با بارداری، بعدها دربارهٔ پیوندِ قائن با همسرش نیز بهکار رفته است (پیدایش ۴:۱۷). همهٔ پیوندهای یادشده در کتابمقدس بهسادگی از این قرار است که مردی دختری باکره (یا بیوه) را برای خود میگیرد و با او همبستر میشود — تقریباً همیشه با تعبیرِ «شناختن» یا «نزد او رفتن» — که تأیید میکند پیوند واقعاً برقرار شده است. در هیچ روایت کتابمقدسی گفته نشده که مراسمی، خواه مذهبی خواه مدنی، انجام گرفته باشد.
پیوند در نظر خدا چه زمانی رخ میدهد؟
پرسش محوری این است: خدا چه زمانی ازدواج را واقعشده به حساب میآورد؟ سه گزینهٔ ممکن وجود دارد — یکی کتابی و حقیقی، و دو تای دیگر دروغین و ساختهٔ دست انسان.
۱. گزینهٔ کتابی
خدا مرد و زن را در همان لحظهای متأهل میداند که زنِ باکره نخستین رابطهٔ رضایتمندانهٔ خود را با او برقرار میکند. اگر او پیشتر با مرد دیگری بوده است، پیوند فقط زمانی میتواند برقرار شود که مردِ پیشین درگذشته باشد.
۲. گزینهٔ دروغینِ نسبیگرایانه
خدا زمانی پیوند را محقق میداند که زوج تصمیم بگیرند. به بیان دیگر، مرد یا زن میتوانند هر تعداد شریک جنسی داشته باشند، اما تنها در روزی که تصمیم بگیرند رابطهشان جدی شده است — شاید چون میخواهند با هم زیر یک سقف بروند — خدا آنان را «یک تن» به حساب میآورد. در این نگاه، این مخلوق است نه خالق که تعیین میکند چه زمانی جانِ مرد به جانِ زن پیوند میخورد. حتی کمترین پشتوانهٔ کتابمقدسی برای این دیدگاه وجود ندارد.
۳. رایجترین گزینهٔ دروغین
خدا تنها هنگامی پیوند را واقعشده میداند که مراسمی برگزار شود. این گزینه تفاوت چندانی با گزینهٔ دوم ندارد، زیرا در عمل تنها تفاوت، افزودنِ انسانیِ سومی به فرایند است؛ کسی مانند قاضی صلح، مأمور ثبت، کشیش، شبان و مانند آن. در این گزینه نیز ممکن است زوج در گذشته چندین شریک جنسی داشته باشند، اما فقط اکنون که در برابر یک رهبر ایستادهاند، خدا دو جان را متحد میداند.
فقدانِ مراسم در ضیافتهای عروسی
توجه داشته باشید که کتابمقدس به چهار ضیافتِ عروسی اشاره میکند، اما در هیچیک از این روایات، سخنی از مراسمی برای رسمیتبخشی یا برکتدادن به پیوند نیست. هیچ تعلیمی وجود ندارد که برای معتبر بودنِ پیوند نزد خدا، آیین یا روندی بیرونی لازم باشد (پیدایش ۲۹:۲۱-۲۸؛ داوران ۱۴:۱۰-۲۰؛ استر ۲:۱۸؛ یوحنا ۲:۱-۱۱). تأیید پیوند زمانی رخ میدهد که باکره با نخستین مردِ خود بهطور رضایتمندانه همبستر میشود (نزدیکی). این اندیشه که خدا فقط هنگامی زوج را متحد میکند که آنان در برابر رهبر مذهبی یا قاضی صلح بایستند، هیچ پشتیبانی در کتابمقدس ندارد.
از همان آغاز، خدا زنا را منع کرد؛ یعنی اینکه زنی با بیش از یک مرد رابطه داشته باشد. زیرا جانِ زن در هر زمان، تنها میتواند با یک مرد بر روی زمین پیوند بخورد. محدودیتی برای تعداد مردانی که زن در طول عمر خود میتواند داشته باشد وجود ندارد، اما هر رابطهٔ جدید فقط زمانی میتواند رخ دهد که رابطهٔ قبلی با مرگ پایان یافته باشد؛ زیرا تنها در آن هنگام است که جانِ مرد به سوی خدایی که از او آمده بود بازمیگردد (جامعه ۱۲:۷). به بیان دیگر، او باید بیوه باشد تا با مرد دیگری پیوند بخورد. این حقیقت بهسادگی در کتابمقدس تأیید میشود: هنگامی که داوود پادشاه، پس از شنیدنِ خبر مرگِ نابال، برای ابیجایل فرستاد (اول سموئیل ۲۵:۳۹-۴۰)؛ هنگامی که بوعز، روت را به زنی گرفت، چون میدانست شوهرش، محلون، درگذشته است (روت ۴:۱۳)؛ و هنگامی که یهودا به پسر دومش، اونان، دستور داد تا با تامار ازدواج کند و به نامِ برادر درگذشتهاش نسلی برپا سازد (پیدایش ۳۸:۸). همچنین بنگرید: متی ۵:۳۲؛ رومیان ۷:۳.
مرد و زن: تفاوتها در موضوع زنا
امری که در کتابمقدس بهروشنی دیده میشود این است که زنا علیهِ زن وجود ندارد، بلکه تنها علیهِ مرد است. این اندیشه که بسیاری از کلیساها تعلیم میدهند — اینکه مرد با جدا شدن از زنی و ازدواج با باکره یا بیوهای دیگر، علیهِ همسر سابق خود زنا میکند — هیچ پشتوانهای در کتابمقدس ندارد و ریشه در عرفهای اجتماعی دارد.
دلیل این امر را میتوان در نمونههای فراوانی از خادمانِ خدا دید که با باکرهها و بیوهها چندین ازدواج کردند بیآنکه مورد نکوهشِ خدا واقع شوند — از جمله نمونهٔ یعقوب که چهار زن داشت و از او دوازده سبطِ اسرائیل و خودِ مسیح پدید آمدند. هرگز گفته نشد که یعقوب با هر همسرِ تازهای، مرتکب زنا شده است.
نمونهٔ شناختهشدهٔ دیگر، زناکاریِ داوود بود. ناتانِ نبی هیچ سخنی از آن نگفت که وقتی داوود با بتشبع همبستر شد، علیهِ هیچیک از زنانِ پادشاه زنا رخ داده باشد (دوم سموئیل ۱۲:۹)، بلکه فقط علیهِ اوریا، شوهرِ او. به یاد داشته باشید که داوود پیشتر با میکال، ابیجایل و اخینوعم نیز ازدواج کرده بود (اول سموئیل ۲۵:۴۲). به عبارت دیگر، زنا همواره علیهِ مرد است و هرگز علیهِ زن نیست.
برخی رهبران دوست دارند ادعا کنند که خدا مرد و زن را در همهٔ امور یکسان میسازد، اما این انعکاسِ آن چیزی نیست که در چهار هزار سال پوششدادهشده در کتابمقدس مشاهده میشود. در کتابمقدس حتی یک نمونه هم وجود ندارد که خدا مردی را به سبب زنا علیهِ همسرش توبیخ کرده باشد.
این بدان معنا نیست که مرد زنا نمیکند، بلکه بدان معناست که خدا زنا را در موردِ مرد و زن بهگونهای متفاوت میسنجد. مجازاتِ کتابی برای هر دو یکسان بود (لاویان ۲۰:۱۰؛ تثنیه ۲۲:۲۲-۲۴)، اما میان باکرگیِ مرد و ازدواج، پیوندی وجود ندارد. این زن است نه مرد که تعیین میکند آیا زنا رخ داده است یا نه. بر اساس کتابمقدس، مرد هرگاه با زنی که نه باکره است و نه بیوه، رابطه برقرار کند مرتکب زنا میشود. برای نمونه، اگر مردی باکره و ۲۵ ساله با دخترِ ۲۳ سالهای که پیشتر با مردِ دیگری بوده است بخوابد، مرتکب زنا میشود — زیرا بر اساس نظرِ خدا، آن دختر، همسرِ مردِ دیگری است (متی ۵:۳۲؛ رومیان ۷:۳؛ اعداد ۵:۱۲).
ازدواجِ یِبومی (لویری) و حفظِ نسل
این اصل — اینکه زن تنها پس از مرگِ نخستین شوهر میتواند با مردِ دیگری پیوند بخورد — در قانونِ ازدواجِ یِبومی نیز تأیید شده است؛ قانونی که خدا برای حفظِ داراییِ خانوادگی عطا کرد: «اگر برادران با هم زندگی کنند و یکی از ایشان بدون داشتنِ فرزند بمیرد، زنِ متوفی به مردِ غریبهای بیرون از خانواده داده نشود. برادرِ شوهر باید نزد او برود، او را به زنی بگیرد و وظیفهٔ برادرشوهر را نسبت به او انجام دهد…» (تثنیه ۲۵:۵-۱۰. همچنین بنگرید به پیدایش ۳۸:۸؛ روت ۱:۱۲-۱۳؛ متی ۲۲:۲۴). توجه داشته باشید که این قانون حتی اگر برادرشوهر، همسرِ دیگری هم داشت باید انجام میشد. در موردِ بوعز، او حتی روت را به خویشاوندِ نزدیکتری پیشنهاد کرد، اما آن مرد نپذیرفت، چون نمیخواست همسرِ دیگری بگیرد و ناچار ارثِ خود را تقسیم کند: «در روزی که زمین را از دستِ نعومی میخری، باید روتِ موآبی، زنِ مردِ درگذشته را نیز به دست آوری تا نامِ مردِ درگذشته را بر میراثِ او برپا بداری» (روت ۴:۵).
دیدگاه کتابمقدسی دربارهٔ ازدواج
نگاهِ کتابمقدس به ازدواج، همانگونه که در نوشتههای مقدس آمده، روشن و متمایز از سنتهای انسانیِ امروز است. خدا ازدواج را پیوندی روحانی بنا نهاد که با همبستریِ مرد با باکره یا بیوهای کامل میشود، بیآنکه نیازی به مراسم، مجریان یا آیینهای بیرونی باشد.
این بدان معنا نیست که کتابمقدس، برگزاریِ مراسم را بهعنوان بخشی از عروسیها منع میکند، بلکه باید روشن باشد که نه شرطاند و نه تأییدکنندهٔ وقوعِ پیوندِ جانها بر اساس قانونِ خدا.
پیوند تنها در لحظهٔ رابطهٔ رضایتمندانه معتبر شمرده میشود؛ امری که نظمِ الهی را بازمیتاباند که زن تا هنگامِ مرگِ شوهر — که آن پیوند را میگسلد — تنها با یک مرد پیوند داشته باشد. نبودِ اشاره به مراسم در ضیافتهای عروسیِ کتابمقدس تأکید میکند که تمرکز بر عهدِ صمیمانه و مقصودِ الهیِ استمرارِ نسل است، نه تشریفاتِ انسانی.
نتیجهگیری
در پرتوِ همهٔ این روایات و اصولِ کتابمقدسی، روشن میشود که تعریفِ خدا از ازدواج، ریشه در طراحیِ خودِ او دارد، نه در سنتهای انسانی یا تشریفاتِ قانونی. آفریننده از آغاز، معیار را تعیین کرد: ازدواج در نظرِ او زمانی مُهر میخورد که مرد با زنی که برای ازدواج آزاد است — یعنی باکره یا بیوه — با رضایت، پیوند برقرار کند. هرچند مراسمِ مدنی یا مذهبی میتواند اعلامی عمومی باشد، اما در تعیینِ صحتِ پیوند نزدِ خدا اعتباری ندارد. آنچه اهمیت دارد اطاعت از نظمِ او، احترام به قداستِ عهدِ زناشویی، و وفاداری به فرامینِ اوست؛ فرمانهایی که مستقل از دگرگونیهای فرهنگی یا نظرِ انسان، تغییرناپذیر میمانند.
این حقیقت زمانی آشکار میشود که آغاز بشریت را در باغ عدن بررسی کنیم. آدم، نخستین انسان، وظیفه داشت که از یک باغ نگهداری کند. چه نوع باغی؟ متن اصلی عبری مشخص نمیکند، اما شواهد قانعکنندهای وجود دارد که این باغ، باغی از درختان میوه بوده است: “و یهوه خدا باغی در عدن در سمت شرق کاشت… و از زمین، خداوند هر درختی را که خوشنما و برای خوراک نیکو باشد، رویانید” (پیدایش ۲:۱۵).
همچنین درباره نقش آدم در نامگذاری و مراقبت از حیوانات میخوانیم، اما در هیچ جای کتاب مقدس اشارهای نشده است که آنها نیز مانند درختان “برای خوراک نیکو” بودند.
مصرف حیوانات در برنامه خدا
این بدان معنا نیست که خوردن گوشت توسط خدا ممنوع شده است—اگر چنین بود، دستور صریحی در این باره در سراسر کتاب مقدس وجود داشت. با این حال، این موضوع نشان میدهد که مصرف گوشت حیوانی از ابتدا بخشی از رژیم غذایی بشریت نبوده است.
تدارک اولیه خدا در آغاز زندگی انسان کاملاً گیاهی به نظر میرسد و بر میوهها و سایر انواع گیاهان تأکید دارد.
تفاوت بین حیوانات پاک و ناپاک
معرفی در زمان نوح
در حالی که خدا سرانجام اجازه داد انسانها حیوانات را بکشند و بخورند، تفاوتهای مشخصی بین حیواناتی که برای مصرف مناسب بودند و آنهایی که مناسب نبودند، تعیین شد.
این تمایز برای اولین بار در دستوراتی که به نوح پیش از طوفان داده شد، مشخص میشود: “از هر نوع حیوان پاک، هفت جفت، نر و ماده، و از هر نوع حیوان ناپاک، یک جفت، نر و ماده، با خود ببر” (پیدایش ۷:۲).
دانش ضمنی درباره حیوانات پاک
اینکه خدا نحوه تشخیص حیوانات پاک و ناپاک را برای نوح توضیح نداد، نشان میدهد که این دانش از قبل در انسانها وجود داشته است، احتمالاً از همان ابتدای خلقت.
این شناخت از حیوانات پاک و ناپاک، بازتاب یک نظم و هدف الهی وسیعتر است، که در آن برخی موجودات برای نقشها یا مقاصد خاصی در چارچوب طبیعی و معنوی جدا شدهاند.
مفهوم اولیه حیوانات پاک
مرتبط با قربانی
بر اساس آنچه تاکنون در روایت پیدایش رخ داده است، میتوانیم با اطمینان فرض کنیم که تا زمان طوفان، تمایز بین حیوانات پاک و ناپاک تنها مربوط به مقبولیت آنها بهعنوان قربانی بوده است.
قربانی Abel (هابیل) از نخستین زادگان گلهاش این اصل را برجسته میکند. در متن عبری، عبارت “نخستین زادگان گلهاش” (מִבְּכֹרוֹת צֹאנוֹ) از کلمه “گله” (tzon, צֹאן) استفاده میکند که معمولاً به حیوانات اهلی کوچک مانند گوسفند و بز اشاره دارد. بنابراین، به احتمال زیاد، هابیل یک بره یا بزغاله جوان از گله خود را قربانی کرد (پیدایش ۴:۳-۵).
قربانیهای نوح از حیوانات پاک
به همین ترتیب، زمانی که نوح از کشتی بیرون آمد، او مذبحی ساخت و قربانیهای سوختنی را برای خداوند تقدیم کرد، که از حیوانات پاک بودند—حیواناتی که پیش از طوفان در دستورات خدا بهطور مشخص ذکر شده بودند (پیدایش ۸:۲۰؛ ۷:۲).
این تأکید اولیه بر حیوانات پاک برای قربانی، بنیانی را برای درک نقش منحصر به فرد آنها در عبادت و پاکی عهدی فراهم میکند.
واژههای عبری که برای توصیف این دستهها استفاده شدهاند—טהוֹר (طهُور) و טָמֵא (طَمِه)—تصادفی نیستند. این واژهها بهشدت با مفاهیم قدوسیت و جدایی برای خداوند مرتبط هستند:
טָמֵא (Tamei) معنا: ناپاک، نجس. کاربرد: اشاره به ناپاکی آیینی، اخلاقی، یا جسمی دارد. اغلب برای حیوانات، اشیا یا اعمالی بهکار میرود که برای مصرف یا عبادت ممنوع شدهاند. مثال:“اما اینها را نباید بخورید… زیرا برای شما ناپاک (طمه) هستند” (لاویان ۱۱:۴).
טָהוֹר (Tahor) معنا: پاک، طاهر. کاربرد: اشاره به حیوانات، اشیا یا افرادی دارد که برای مصرف، عبادت، یا مراسم آیینی مناسب هستند. مثال:“شما باید میان مقدس و معمولی، و میان ناپاک و پاک تمایز قائل شوید” (لاویان ۱۰:۱۰).
این اصطلاحات پایه قوانین غذایی خدا را تشکیل میدهند، که بعداً در لاویان ۱۱ و تثنیه ۱۴ بهتفصیل آمده است. این فصلها بهطور صریح حیواناتی را که پاک (مجاز برای غذا) و ناپاک (ممنوع برای خوردن) هستند، فهرست میکنند، تا اطمینان حاصل شود که قوم خدا مقدس و متمایز باقی بمانند.
هشدارهای خدا در مورد خوردن گوشتهای ناپاک
در سراسر تنخ (عهد عتیق)، خدا بارها قوم خود را بهخاطر نقض قوانین غذاییاش مورد توبیخ قرار داده است. چندین بخش بهطور خاص مصرف حیوانات ناپاک را محکوم میکنند و نشان میدهند که این عمل نوعی سرکشی در برابر دستورات خداوند محسوب میشد:
“قومی که همواره مرا در حضورم خشمگین میسازند… که گوشت خوک میخورند و دیگهایشان پر از آبگوشت گوشت ناپاک است” (اشعیا ۶۵:۳-۴).
“کسانی که خود را تقدیس و تطهیر میکنند تا به باغها بروند، به دنبال آنکه از میان ایشان گوشت خوک، موش، و دیگر چیزهای ناپاک میخورند—همگی به همراه کسی که او را پیروی میکنند، به پایان خواهند رسید”، خداوند چنین میفرماید (اشعیا ۶۶:۱۷).
این سرزنشها نشان میدهند که خوردن گوشت ناپاک صرفاً یک مسئله غذایی نبود، بلکه یک شکست اخلاقی و معنوی محسوب میشد. عمل خوردن این غذاها با سرپیچی از دستورات خداوند مرتبط بود. با تسلیم شدن در برابر این اعمال ممنوعه، مردم بیاعتنایی خود را نسبت به قدوسیت و اطاعت نشان میدادند.
عیسی و گوشتهای ناپاک
با آمدن عیسی، گسترش مسیحیت، و نگارش عهد جدید، بسیاری شروع کردند به پرسیدن این سؤال که آیا دیگر برای خدا اهمیتی ندارد که از قوانین او، از جمله احکام مربوط به غذاهای ناپاک، اطاعت شود؟ در واقع، تقریباً تمام دنیای مسیحیت هر آنچه را که بخواهد میخورد.
اما واقعیت این است که در هیچکجای عهد عتیق، هیچ پیشگوییای وجود ندارد که بگوید مسیح شریعت مربوط به گوشتهای ناپاک یا هر قانون دیگری از پدر خود را لغو خواهد کرد (چنانکه برخی ادعا میکنند). عیسی بهطور واضح در همه چیز از فرامین پدر اطاعت کرد، از جمله در این مورد.
اگر عیسی گوشت خوک خورده بود، همانطور که میدانیم او ماهی (لوقا ۲۴:۴۱-۴۳) و بره (متی ۲۶:۱۷-۳۰) خورده است، در این صورت ما یک آموزش واضح از طریق الگو داشتیم، اما میدانیم که چنین چیزی هرگز اتفاق نیفتاد. هیچ نشانهای وجود ندارد که عیسی و شاگردانش این دستورات دادهشده توسط خدا از طریق پیامبران را نقض کرده باشند.
استدلالهای رد شده
استدلال نادرست: «عیسی همه غذاها را پاک اعلام کرد»
حقیقت:
مرقس ۷:۱-۲۳ اغلب بهعنوان مدرکی آورده میشود که نشان دهد عیسی قوانین غذایی مربوط به گوشتهای ناپاک را لغو کرد. با این حال، بررسی دقیق متن نشان میدهد که این تفسیر بیاساس است. آیهای که معمولاً به اشتباه نقل میشود، چنین میگوید: “زیرا غذا وارد قلب او نمیشود، بلکه به معده میرود و بهعنوان فضولات دفع میشود. (با این، او همه غذاها را پاک اعلام کرد)” (مرقس ۷:۱۹).
زمینه آیه: این آیه درباره گوشت پاک و ناپاک نیست
پیش از هر چیز، زمینه این بخش هیچ ارتباطی با قوانین مربوط به حیوانات پاک و ناپاک که در لاویان ۱۱ بیان شدهاند ندارد. در عوض، این آیات بر بحثی بین عیسی و فریسیان درباره یک سنت یهودی که به قوانین غذایی مرتبط نیست، تمرکز دارد. فریسیان و کاتبان مشاهده کردند که شاگردان عیسی قبل از غذا خوردن، مراسم شستوشوی دست را انجام نمیدهند، که در عبری نتیلات یداییم (נטילת ידיים) نام دارد. این مراسم شامل شستن دستها با دعاست و تا امروز بهویژه در محافل ارتدوکس یهودی اجرا میشود.
نگرانی فریسیان درباره قوانین غذایی خدا نبود، بلکه در مورد پیروی از این سنت انسانی بود. آنها عدم اجرای این مراسم را نقض آداب و رسوم خود دانسته و آن را برابر با ناپاکی میدانستند.
پاسخ عیسی: قلب مهمتر از سنتهاست
عیسی در بخش عمدهای از مرقس ۷ تعلیم میدهد که آنچه واقعاً انسان را نجس میسازد، اعمال و سنتهای بیرونی نیست، بلکه وضعیت قلب است. او تأکید میکند که ناپاکی معنوی از درون انسان، از افکار و اعمال گناهآلود نشأت میگیرد، نه از عدم رعایت تشریفات آیینی.
وقتی عیسی توضیح میدهد که غذا انسان را نجس نمیکند زیرا وارد دستگاه گوارش شده و نه قلب، او درباره قوانین غذایی سخن نمیگوید، بلکه درباره سنت شستوشوی دستها صحبت میکند. تمرکز او بر طهارت درونی است، نه آیینهای ظاهری.
بررسی دقیقتر مرقس ۷:۱۹
مرقس ۷:۱۹ اغلب بهدلیل یک توضیح اضافه که ناشران کتاب مقدس در متن قرار دادهاند، اشتباه تفسیر میشود، که میگوید: “با این، او همه غذاها را پاک اعلام کرد.” در متن یونانی، جمله تنها چنین میگوید:
“οτι ουκ εισπορευεται αυτου εις την καρδιαν αλλ εις την κοιλιαν και εις τον αφεδρωνα εκπορευεται καθαριζον παντα τα βρωματα,”
که بهصورت تحتاللفظی ترجمه میشود:
“زیرا غذا وارد قلب نمیشود، بلکه به معده میرود و به مستراح دفع میشود، که همه غذاها را تصفیه میکند.”
خواندن: “به مستراح دفع میشود، که همه غذاها را تصفیه میکند” و ترجمه آن به: “با این، او همه غذاها را پاک اعلام کرد” تلاشی آشکار برای تغییر متن و تطبیق آن با تعصبات رایج علیه شریعت خدا در حوزههای علمیه و میان ناشران کتاب مقدس است.
آنچه منطقیتر به نظر میرسد، این است که کل جمله شرحی از روند طبیعی گوارش در گفتار رایج آن زمان باشد. سیستم گوارشی غذا را دریافت کرده، مواد مغذی و ترکیبات مفید را جذب میکند (بخش پاک)، و باقیمانده را بهعنوان فضولات دفع میکند. عبارت “پاکسازی همه غذاها” احتمالاً به این فرآیند طبیعی جداسازی مواد مفید از مواد زائد اشاره دارد.
نتیجهگیری درباره این استدلال نادرست
مرقس ۷:۱-۲۳ درباره لغو قوانین غذایی خدا نیست، بلکه درباره رد سنتهای انسانی است که آیینهای بیرونی را بر امور قلبی و معنوی ترجیح میدهند. عیسی تعلیم داد که نجاست واقعی از درون انسان سرچشمه میگیرد، نه از رعایت نکردن شستوشوی تشریفاتی دستها. ادعای اینکه «عیسی همه غذاها را پاک اعلام کرد» تفسیری نادرست از متن است که ریشه در تعصباتی دارد که علیه قوانین ابدی خدا وجود دارد. با مطالعه دقیق زمینه آیه و زبان اصلی، روشن میشود که عیسی تعالیم تورات را تأیید کرد و قوانین غذایی خدا را رد نکرد.
استدلال نادرست: «در یک رؤیا، خدا به رسول پطرس گفت که اکنون میتوانیم گوشت هر حیوانی را بخوریم»
حقیقت:
بسیاری از افراد به رؤیای پطرس در اعمال ۱۰ استناد میکنند و آن را مدرکی برای این ادعا میدانند که خدا قوانین غذایی مربوط به حیوانات ناپاک را لغو کرده است. با این حال، بررسی دقیقتر زمینه و هدف این رؤیا نشان میدهد که این موضوع هیچ ارتباطی با تغییر قوانین مربوط به گوشتهای پاک و ناپاک نداشته است. در واقع، این رؤیا برای آموزش پطرس جهت پذیرش غیر یهودیان در قوم خدا بود، نه تغییر دستورات غذایی خدا.
رؤیای پطرس و هدف آن
در اعمال ۱۰، پطرس رؤیایی میبیند که در آن پارچهای از آسمان پایین میآید که شامل انواع حیوانات، هم پاک و هم ناپاک، است و دستوری به او داده میشود: “بکش و بخور.” واکنش فوری پطرس کاملاً روشن است: “نه، ای خداوند! من هرگز چیزی که نجس یا ناپاک باشد، نخوردهام” (اعمال ۱۰:۱۴).
این واکنش از چند جهت اهمیت دارد:
اطاعت پطرس از قوانین غذایی
این رؤیا پس از صعود عیسی و نزول روحالقدس در پنطیکاست رخ میدهد. اگر عیسی قوانین غذایی را در طول خدمت خود لغو کرده بود، پطرس—که یکی از نزدیکترین شاگردان عیسی بود—از این موضوع آگاه میبود و چنین واکنش شدیدی نشان نمیداد. اینکه پطرس از خوردن حیوانات ناپاک امتناع کرد، نشان میدهد که او همچنان از قوانین غذایی پیروی میکرد و هرگز چنین درکی نداشت که این قوانین لغو شده باشند.
پیام واقعی رؤیا
رؤیا سه بار تکرار میشود، که نشاندهنده اهمیت آن است، اما معنای واقعی آن تنها چند آیه بعد مشخص میشود، زمانی که پطرس به خانه کرنلیوس، یک غیر یهودی، میرود. خود پطرس توضیح میدهد که معنای رؤیا چیست: «خدا به من نشان داده است که نباید هیچ انسانی را نجس یا ناپاک بدانم» (اعمال ۱۰:۲۸).
رؤیا اصلاً درباره غذا نبود، بلکه یک پیام نمادین بود. خدا از تصویر حیوانات پاک و ناپاک استفاده کرد تا به پطرس بیاموزد که موانع میان یهودیان و غیر یهودیان در حال برداشته شدن است و اکنون غیر یهودیان نیز میتوانند در پیمان خدا پذیرفته شوند.
ناسازگاریهای منطقی در استدلال «لغو قوانین غذایی»
ادعای اینکه رؤیای پطرس قوانین غذایی را لغو کرد، چندین نکته مهم را نادیده میگیرد:
مقاومت اولیه پطرس
اگر قوانین غذایی قبلاً لغو شده بودند، اعتراض پطرس بیمعنا بود. سخنان او نشاندهنده پایبندی مستمر او به این قوانین است، حتی پس از سالها پیروی از عیسی.
هیچ شاهدی در کتاب مقدس برای لغو قوانین غذایی وجود ندارد
در هیچ جای اعمال ۱۰ متن بهصراحت بیان نمیکند که قوانین غذایی لغو شدهاند. تمرکز این فصل کاملاً بر پذیرش غیر یهودیان است، نه بازتعریف غذاهای پاک و ناپاک.
نمادگرایی رؤیا
هدف رؤیا زمانی آشکار میشود که پطرس آن را بهکار میگیرد. وقتی او درمییابد که خدا هیچ تبعیضی قائل نمیشود، بلکه انسانهایی از هر قوم که از او بترسند و عمل نیک انجام دهند، میپذیرد (اعمال ۱۰:۳۴-۳۵)، روشن میشود که این رؤیا درباره رفع تعصبات بوده است، نه قوانین غذایی.
تناقضات در تفسیر
اگر این رؤیا درباره لغو قوانین غذایی بود، با زمینه گستردهتر کتاب اعمال در تضاد قرار میگرفت، جایی که مؤمنان یهودی، از جمله پطرس، همچنان به دستورات تورات پایبند بودند. افزون بر این، اگر رؤیا را بهصورت تحتاللفظی تفسیر کنیم، پیام نمادین آن از بین میرود، زیرا در آن صورت، تنها به مسائل غذایی مربوط میشد و نه موضوع بزرگتر پذیرش غیر یهودیان.
نتیجهگیری درباره این استدلال نادرست
رؤیای پطرس در اعمال ۱۰ درباره غذا نبود، بلکه درباره مردم بود. خدا از تصویر حیوانات پاک و ناپاک استفاده کرد تا حقیقتی معنوی عمیقتر را منتقل کند: اینکه بشارت برای همه ملتهاست و غیر یهودیان دیگر نجس یا خارج از قوم خدا محسوب نمیشوند. تفسیر این رؤیا بهعنوان لغو قوانین غذایی، سوءبرداشتی از متن و هدف این فصل است.
دستورات غذایی دادهشده توسط خدا در لاویان ۱۱ همچنان بدون تغییر باقی ماندهاند و هرگز موضوع این رؤیا نبودهاند. اعمال و توضیحات خود پطرس این امر را تأیید میکند. پیام واقعی این رؤیا درباره برداشتن موانع بین مردم است، نه تغییر قوانین ابدی خدا.
نقاشی قدیمی از قصابانی که گوشت را مطابق قوانین کتاب مقدس برای تخلیه خون تمامی حیوانات پاک، پرندگان و حیوانات زمینی، همانطور که در لاویان ۱۱ توصیف شده، آماده میکنند.
استدلال نادرست: «شورای اورشلیم تصمیم گرفت که غیر یهودیان میتوانند هر چیزی بخورند، بهشرط آنکه خفهشده نباشد و خون نداشته باشد»
حقیقت:
شورای اورشلیم (اعمال ۱۵) اغلب به اشتباه به این صورت تفسیر میشود که غیر یهودیان اجازه یافتند که بیشتر از فرمانهای خدا چشمپوشی کنند و تنها چهار شرط اساسی را رعایت نمایند. با این حال، بررسی دقیقتر نشان میدهد که این شورا درباره لغو قوانین الهی برای غیر یهودیان نبود، بلکه هدف آن تسهیل مشارکت اولیه آنان در جوامع یهودیان مسیحی بود.
موضوع شورای اورشلیم چه بود؟
سؤال اصلی که در شورا مطرح شد این بود که آیا غیر یهودیان باید کاملاً به تمامی تورات، از جمله ختنه، متعهد شوند تا پیش از آنکه اجازه داشته باشند بشارت را بشنوند و در جلسات اولین جماعتهای مسیحیان یهودیشده شرکت کنند؟
برای قرنها، سنت یهودی بر این باور بود که غیر یهودیان باید کاملاً تابع تورات شوند، از جمله انجام اعمالی مانند ختنه، رعایت سبت، قوانین غذایی، و سایر فرمانها، قبل از آنکه یک یهودی بتواند آزادانه با آنها تعامل داشته باشد (نگاه کنید به متی ۱۰:۵-۶؛ یوحنا ۴:۹؛ اعمال ۱۰:۲۸). تصمیم شورا نقطه عطفی را مشخص کرد و تأیید نمود که غیر یهودیان میتوانند بدون اینکه بلافاصله همه این قوانین را رعایت کنند، مسیر ایمان خود را آغاز نمایند.
چهار الزام اولیه برای حفظ هماهنگی
شورا نتیجه گرفت که غیر یهودیان میتوانند در جلسات جماعتی حضور یابند، مشروط بر اینکه از اعمال زیر پرهیز کنند (اعمال ۱۵:۲۰):
غذای آلوده به بتها: از مصرف خوراکیهایی که به بتها قربانی شدهاند، پرهیز کنند، زیرا بتپرستی برای یهودیان مؤمن بسیار توهینآمیز بود.
فساد اخلاقی جنسی: از گناهان جنسی که در میان آیینهای مشرکان رایج بود، دوری کنند.
گوشت حیوانات خفهشده: از خوردن حیواناتی که بهدرستی ذبح نشدهاند، پرهیز کنند، زیرا خون در بدن آنها باقی میماند که طبق قوانین غذایی خدا ممنوع بود.
خون: از مصرف خون خودداری کنند، عملی که در تورات بهوضوح ممنوع شده است (لاویان ۱۷:۱۰-۱۲).
این شرایط، خلاصهای از تمامی قوانینی که غیر یهودیان باید رعایت میکردند، نبود. بلکه نقطه آغازی بود تا صلح و وحدت بین یهودیان و غیر یهودیان در جماعتهای مختلط مسیحی تضمین شود.
این تصمیم چه معنایی نداشت؟
ادعای اینکه این چهار الزام، تنها قوانین لازم برای غیر یهودیان جهت خشنود ساختن خدا و دریافت نجات بودند، کاملاً نادرست است.
آیا غیر یهودیان آزاد بودند که ده فرمان را نقض کنند؟
آیا میتوانستند خدایان دیگر را بپرستند، نام خدا را به باطل بگیرند، دزدی کنند یا قتل انجام دهند؟ قطعاً نه. چنین نتیجهگیریای با تمامی تعالیم کتاب مقدس درباره انتظارات خدا از عدالت، در تضاد خواهد بود.
یک نقطه شروع، نه نقطه پایان:
شورا تنها به نیاز فوری برای اجازه دادن به غیر یهودیان جهت شرکت در جلسات جماعتهای یهودیان مسیحی پرداخت. فرض بر این بود که آنان با گذشت زمان در دانش و اطاعت رشد خواهند کرد.
اعمال ۱۵:۲۱ وضوح بیشتری میبخشد
تصمیم شورای اورشلیم در اعمال ۱۵:۲۱ روشنتر میشود: “زیرا شریعت موسی [تورات] از دیرباز در هر شهر موعظه شده و در کنیسهها در هر روز سبت قرائت میشود.”
این آیه نشان میدهد که غیر یهودیان همچنان قوانین خدا را یاد خواهند گرفت، زیرا در جلسات کنیسه حضور خواهند داشت و تورات را خواهند شنید. شورا فرمانهای خدا را لغو نکرد، بلکه یک رویکرد عملی برای شروع مسیر ایمانی غیر یهودیان بدون تحت فشار قرار دادن آنان تعیین کرد.
زمینهای از تعالیم عیسی
خود عیسی بر اهمیت فرمانهای خدا تأکید کرد. بهعنوان مثال، در متی ۱۹:۱۷ و لوقا ۱۱:۲۸، و در کل موعظه سر کوه (متی ۵-۷)، عیسی بر لزوم پیروی از قوانین خدا تأکید کرد، از جمله نهی از قتل، زنا، دوست داشتن همسایگان و بسیاری از موارد دیگر. این اصول بنیادی بودند و هرگز توسط رسولان کنار گذاشته نشدند.
نتیجهگیری درباره این استدلال نادرست
شورای اورشلیم اعلام نکرد که غیر یهودیان میتوانند هر چیزی بخورند یا از فرمانهای خدا چشمپوشی کنند. این شورا یک مسئله خاص را بررسی کرد: چگونه غیر یهودیان میتوانند در جماعتهای مسیحی یهودی شرکت کنند بدون آنکه مجبور باشند فوراً همه جنبههای تورات را رعایت کنند. این چهار الزام، تدابیری عملی برای حفظ هماهنگی در جوامع مختلط یهودی-غیر یهودی بودند.
انتظار روشن بود: غیر یهودیان در طول زمان از طریق آموزش تورات که هر روز سبت در کنیسهها خوانده میشد، درک خود را از قوانین خدا افزایش دهند. ادعای خلاف این، هدف واقعی شورا را نادیده میگیرد و تعالیم گستردهتر کتاب مقدس را تحریف میکند.
استدلال نادرست: “رسول پولس تعلیم داد که مسیح نیاز به اطاعت از قوانین خدا برای نجات را لغو کرد”
حقیقت:
بسیاری از رهبران مسیحی، اگر نگوییم اکثریت آنها، به اشتباه تعلیم میدهند که پولس رسول با شریعت خدا مخالف بود و به غیر یهودیان تازه ایمان آورده دستور داد که از فرمانهای خدا چشمپوشی کنند. برخی حتی معتقدند که اطاعت از قوانین خدا میتواند نجات را به خطر بیندازد. این تفسیر منجر به سردرگمیهای عظیم الهیاتی شده است.
محققانی که با این دیدگاه مخالف هستند، بهطور گسترده برای پاسخ به بحثهای پیرامون نوشتههای پولس تلاش کردهاند تا نشان دهند که تعالیم او درباره شریعت و نجات به اشتباه درک شده یا از زمینه خود خارج شدهاند. با این حال، خدمت ما موضع متفاوتی دارد.
چرا توضیح دادن پولس روش درستی نیست
ما معتقدیم که توضیح دیدگاه پولس درباره شریعت نهتنها غیرضروری است، بلکه حتی به خداوند اهانتآمیز است. انجام این کار، پولس، یک انسان، را به مقامی برابر یا حتی بالاتر از پیامبران خدا و حتی خود عیسی ارتقا میدهد.
در عوض، رویکرد صحیح الهیاتی این است که بررسی کنیم آیا کتاب مقدس پیش از پولس، پیشبینی یا تأیید کرده است که کسی پس از عیسی خواهد آمد و پیامی مبنی بر لغو فرمانهای خدا را تعلیم خواهد داد. اگر چنین پیشگویی مهمی وجود داشت، ما دلیلی برای پذیرش تعالیم پولس در این زمینه بهعنوان وحی الهی میداشتیم، و منطقی بود که تمام تلاش خود را برای درک و پیروی از آن انجام دهیم.
نبود هیچ پیشگویی درباره پولس
واقعیت این است که در کتاب مقدس هیچ پیشگوییای درباره پولس یا هیچ شخصیت دیگری وجود ندارد که پیامی بیاورد که فرمانهای خدا را لغو کند. تنها افرادی که بهطور صریح در عهد عتیق پیشگویی شدهاند و در عهد جدید ظاهر میشوند، عبارتند از:
یحیی تعمیددهنده: نقش او بهعنوان پیشاهنگ مسیح پیشبینی شده بود و عیسی این را تأیید کرد (مانند اشعیا ۴۰:۳، ملاکی ۴:۵-۶، متی ۱۱:۱۴).
یهودا اسخریوطی: اشارههای غیرمستقیم به او در بخشهایی مانند مزمور ۴۱:۹ و مزمور ۶۹:۲۵ یافت میشود.
یوسف رامهای: اشعیا ۵۳:۹ بهطور غیرمستقیم به او اشاره میکند، که او کسی بود که محل دفن عیسی را فراهم کرد.
فراتر از این افراد، هیچ پیشگوییای درباره هیچکس—و بهویژه کسی از تارسوس—وجود ندارد که برای لغو فرمانهای خدا فرستاده شده باشد یا تعلیم دهد که غیر یهودیان میتوانند بدون اطاعت از قوانین ابدی خدا نجات یابند.
آنچه عیسی درباره آینده پس از عروج خود پیشگویی کرد
عیسی پیشگوییهای متعددی درباره آنچه پس از خدمت زمینیاش رخ خواهد داد، بیان کرد، از جمله:
ویرانی معبد (متی ۲۴:۲).
آزار و شکنجه شاگردانش (یوحنا ۱۵:۲۰، متی ۱۰:۲۲).
گسترش پیام ملکوت به همه ملتها (متی ۲۴:۱۴).
با این حال، هیچ اشارهای به شخصی از تارسوس—و بهویژه پولس—نمیشود که اختیار داشته باشد تا آموزهای جدید یا متضاد درباره نجات و اطاعت تعلیم دهد.
آزمون واقعی نوشتههای پولس
این بدان معنا نیست که باید نوشتههای پولس یا پطرس، یوحنا و یعقوب را رد کنیم. در عوض، باید با احتیاط به این نوشتهها بپردازیم و اطمینان حاصل کنیم که هر تفسیری با متون بنیادین همخوانی دارد: شریعت و پیامبران در عهد عتیق و تعالیم عیسی در انجیلها.
مشکل در خود نوشتهها نیست، بلکه در تفاسیری است که الهیدانان و رهبران کلیسا به آنها تحمیل کردهاند. هر تفسیری از تعالیم پولس باید با معیارهای زیر پشتیبانی شود:
عهد عتیق: شریعت خدا که از طریق پیامبرانش آشکار شد.
چهار انجیل: سخنان و اعمال عیسی که شریعت را تأیید کرد.
اگر تفسیری با این معیارها سازگار نباشد، نباید بهعنوان حقیقت پذیرفته شود.
نتیجهگیری درباره این استدلال نادرست
ادعای اینکه پولس لغو فرمانهای خدا، از جمله دستورات غذایی را تعلیم داده است، هیچ پشتیبانی در کتاب مقدس ندارد. هیچ پیشگویی چنین پیامی را پیشبینی نکرده است، و خود عیسی شریعت را تأیید کرد. بنابراین، هر تعلیمی که خلاف این ادعا کند، باید در برابر کلام تغییرناپذیر خدا مورد بررسی و سنجش قرار گیرد.
بهعنوان پیروان مسیح، ما فراخوانده شدهایم که با آنچه از قبل توسط خدا نوشته و آشکار شده است، همسو شویم، نه اینکه به تفاسیری اعتماد کنیم که فرمانهای ابدی او را نقض میکنند.
تعالیم عیسی، از طریق کلام و الگو
شاگرد حقیقی مسیح، تمام زندگی خود را بر اساس الگوی او شکل میدهد. او بهوضوح بیان کرد که اگر ما او را دوست داشته باشیم، مطیع پدر و پسر خواهیم بود. این یک الزام برای افراد ضعیف نیست، بلکه برای کسانی است که چشمانشان به ملکوت خدا دوخته شده و آمادهاند هر کاری را که لازم باشد برای دستیابی به حیات جاودان انجام دهند، حتی اگر این کار باعث مخالفت دوستان، کلیسا و خانواده شود. فرمانهایی که درباره موی سر و ریش، تسیتت، ختنه، سبت و گوشتهای حرام داده شدهاند، تقریباً توسط تمامی مسیحیان نادیده گرفته میشوند، و کسانی که از پیروی از جماعت سر باز میزنند، قطعاً با آزار و اذیت روبهرو خواهند شد، همانطور که عیسی به ما هشدار داد (متی ۵:۱۰). اطاعت از خدا شجاعت میطلبد، اما پاداش آن حیات جاودان است.
گوشتهای حرام بر اساس شریعت خدا
چهار سم از حیوانات مختلف، برخی شکافته و برخی کامل، مطابق قوانین کتاب مقدس درباره حیوانات پاک و ناپاک طبق لاویان ۱۱.
قوانین غذایی خدا، که در تورات ذکر شدهاند، بهطور خاص حیواناتی را که قوم او اجازه دارند بخورند و آنهایی که باید از آنها پرهیز کنند، تعریف میکنند. این دستورات بر قداست، اطاعت و جدایی از اعمالی که باعث ناپاکی میشوند، تأکید دارند. در زیر فهرستی دقیق و توصیفی از گوشتهای حرام، همراه با ارجاعات کتاب مقدس آورده شده است.
حیوانات خشکی که نشخوار نمیکنند یا سُم شکافته ندارند
حیواناتی که یکی از این ویژگیها یا هر دو را ندارند، ناپاک محسوب میشوند.
نمونههایی از حیوانات حرام:
شتر (گمال، גָּמָל) – نشخوار میکند اما سُم شکافته ندارد (لاویان ۱۱:۴).
اسب (سوس، סוּס) – نه نشخوار میکند و نه سُم شکافته دارد.
خوک (חזיר، חֲזִיר) – سُم شکافته دارد اما نشخوار نمیکند (لاویان ۱۱:۷).
موجودات آبزی بدون باله و فلس
فقط ماهیهایی که هم باله و هم فلس دارند، مجاز هستند. موجوداتی که یکی از این دو را ندارند، ناپاک محسوب میشوند.
نمونههایی از موجودات حرام:
گربهماهی – فلس ندارد.
نرمتنان دریایی – شامل میگو، خرچنگ، لابستر و صدف.
مارماهی – نه باله دارد و نه فلس.
هشتپا و ماهی مرکب – هیچکدام باله و فلس ندارند (لاویان ۱۱:۹-۱۲).
پرندگان شکاری، لاشخورها و سایر پرندگان حرام
شریعت مشخص میکند که برخی پرندگان نباید خورده شوند، معمولاً آنهایی که رفتار شکاری یا لاشهخواری دارند.
نمونههایی از پرندگان حرام:
عقاب (نشر، נֶשֶׁר) (لاویان ۱۱:۱۳).
کرکس (דַּאָה، داآه) (لاویان ۱۱:۱۴).
کلاغ (عورِو، עֹרֵב) (لاویان ۱۱:۱۵).
جغد، شاهین، و سایر پرندگان (لاویان ۱۱:۱۶-۱۹).
حشرات پرندهای که روی چهار پا راه میروند
بهطور کلی، حشرات پرنده ناپاک محسوب میشوند، مگر اینکه پاهای مفصلی برای جهیدن داشته باشند.
نمونههایی از حشرات حرام:
مگسها، پشهها و سوسکها.
اما ملخها و جیرجیرکها استثنا هستند و مجازند (لاویان ۱۱:۲۰-۲۳).
حیواناتی که روی زمین میخزند
هر موجودی که روی شکم خود حرکت میکند یا پاهای زیاد داشته و بر روی زمین میخزد، ناپاک محسوب میشود.
نمونههایی از موجودات حرام:
مارها.
مارمولکها.
موشها و موشهای کور (لاویان ۱۱:۲۹-۳۰، ۱۱:۴۱-۴۲).
حیوانات مرده یا در حال فساد
حتی از میان حیوانات پاک، هر لاشهای که به خودی خود مرده یا توسط شکارچیان دریده شده باشد، حرام است.
منبع: لاویان ۱۱:۳۹-۴۰، خروج ۲۲:۳۱.
تلاقی گونهها (آمیزش میانگونهای)
هرچند این موضوع مستقیماً به رژیم غذایی مربوط نمیشود، اما آمیزش میانگونهای منع شده است، که نشاندهنده اهمیت دقت در تولید مواد غذایی است.
منبع: لاویان ۱۹:۱۹.
این دستورات نشاندهنده تمایل خداوند برای متمایز کردن قوم خود است، بهطوری که او را حتی در انتخابهای غذایی خود نیز گرامی بدارند. با پیروی از این قوانین، پیروان او اطاعت و احترام خود را نسبت به قداست فرمانهای او نشان میدهند.
و یهوه خدا باغی در عدن در سمت شرق کاشت… و از زمین، خداوند هر درختی را که خوشنما و برای خوراک نیکو باشد، رویانید
ترجمه هزاره نو
rtl
پیدایش ۷:۲
از هر نوع حیوان پاک، هفت جفت، نر و ماده، و از هر نوع حیوان ناپاک، یک جفت، نر و ماده، با خود ببر
ترجمه هزاره نو
rtl
پیدایش ۴:۳-۵
پس از مدتی، قائن از محصولات زمین خود هدیهای برای یهوه آورد. اما هابیل از نخستین زادگان گله خود و از چربی آنها هدیه آورد. یهوه به هابیل و هدیهاش نظر کرد، اما به قائن و هدیهاش توجهی نکرد. قائن بسیار خشمگین شد و چهرهاش تیره گشت
ترجمه هزاره نو
rtl
پیدایش ۸:۲۰
آنگاه نوح مذبحی برای یهوه ساخت و از هر حیوان پاک و هر پرنده پاک گرفت و بر مذبح قربانیهای سوختنی تقدیم کرد
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۴
اما اینها را نباید بخورید از میان حیواناتی که نشخوار میکنند یا سُم شکافته دارند: شتر، زیرا نشخوار میکند اما سُم شکافته ندارد؛ برای شما ناپاک است
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۰:۱۰
شما باید میان مقدس و معمولی، و میان ناپاک و پاک تمایز قائل شوید
ترجمه هزاره نو
rtl
اشعیا ۶۵:۳-۴
قومی که همواره مرا در حضورم خشمگین میسازند، که در باغها قربانی میکنند و بر مذبحهای آجری بخور میسوزانند، که میان گورها مینشینند و در مکانهای مخفی شب را سپری میکنند، که گوشت خوک میخورند و دیگهایشان پر از آبگوشت گوشت ناپاک است
ترجمه هزاره نو
rtl
اشعیا ۶۶:۱۷
کسانی که خود را تقدیس و تطهیر میکنند تا به باغها بروند، به دنبال آنکه از میان ایشان گوشت خوک، موش، و دیگر چیزهای ناپاک میخورند—همگی به همراه کسی که او را پیروی میکنند، به پایان خواهند رسید، خداوند چنین میفرماید
ترجمه هزاره نو
rtl
لوقا ۲۴:۴۱-۴۳
در حالی که آنها هنوز باور نمیکردند و از شادی شگفتزده بودند، او گفت: «آیا اینجا چیزی برای خوردن دارید؟» آنها تکهای از ماهی کبابی به او دادند. او آن را گرفت و در حضورشان خورد
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۲۶:۱۷-۳۰
در روز اول عید فطیر، شاگردان نزد عیسی آمدند و گفتند: «کجا میخواهی برای خوردن فصح آماده کنیم؟» … شامگاه، عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست … (تا آیه ۳۰ ادامه دارد، شامل شام آخر با بره فصح)
ترجمه هزاره نو
rtl
مرقس ۷:۱۹
زیرا غذا وارد قلب او نمیشود، بلکه به معده میرود و بهعنوان فضولات دفع میشود، که همه غذاها را تصفیه میکند
ترجمه هزاره نو
rtl
اعمال ۱۰:۱۴
اما پطرس گفت: «نه، ای خداوند! من هرگز چیزی که نجس یا ناپاک باشد، نخوردهام»
ترجمه هزاره نو
rtl
اعمال ۱۰:۲۸
او به آنها گفت: «شما میدانید که برای یک یهودی غیرقانونی است که با غیر یهودی ارتباط داشته باشد یا به او نزدیک شود؛ اما خدا به من نشان داده است که نباید هیچ انسانی را نجس یا ناپاک بدانم»
ترجمه هزاره نو
rtl
اعمال ۱۰:۳۴-۳۵
آنگاه پطرس دهان گشود و گفت: «حالا بهواقع درک میکنم که خدا تبعیض نمیکند، بلکه در هر قوم، کسی که از او بترسد و عمل نیک انجام دهد، نزد او مقبول است»
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۱۰:۵-۶
عیسی دوازده شاگرد را فرستاد و به آنها دستور داد: به میان غیر یهودیان نروید و وارد هیچ شهری از سامریان نشوید، بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید
ترجمه هزاره نو
rtl
یوحنا ۴:۹
زن سامری به او گفت: «چگونه است که تو، یک یهودی، از من که یک زن سامری هستم، آب میخواهی؟» (زیرا یهودیان با سامریان ارتباطی ندارند)
ترجمه هزاره نو
rtl
اعمال ۱۵:۲۰
بلکه به آنها بنویسیم که از غذای آلوده به بتها، از فساد جنسی، از گوشت حیوانات خفهشده و از خون پرهیز کنند
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۷:۱۰-۱۲
هر کس از خاندان اسرائیل یا از بیگانگانی که در میان شما ساکناند، هر نوع خون بخورد، من چهرهام را علیه او که خون خورده است قرار خواهم داد و او را از میان قومش نابود خواهم کرد. زیرا حیات جاندار در خون اوست، و من آن را به شما دادهام تا بر مذبح برای کفاره جانهایتان کفاره کنید؛ زیرا خون است که بهواسطه حیاتش کفاره میکند. به همین دلیل به بنیاسرائیل گفتم: هیچکدام از شما خون نخورید، و هیچ بیگانهای که در میان شما ساکن است، خون نخورد
ترجمه هزاره نو
rtl
اعمال ۱۵:۲۱
زیرا شریعت موسی از دیرباز در هر شهر موعظه شده و در کنیسهها در هر روز سبت قرائت میشود
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۱۹:۱۷
او به او گفت: «چرا از من درباره نیکی میپرسی؟ تنها یک نفر نیکوست. اما اگر میخواهی به حیات وارد شوی، احکام را نگاه دار»
ترجمه هزاره نو
rtl
لوقا ۱۱:۲۸
او پاسخ داد: «خوشا به حال کسانی که کلام خدا را میشنوند و آن را اطاعت میکنند»
ترجمه هزاره نو
rtl
اشعیا ۴۰:۳
صدایی در بیابان فریاد میزند: «راه خداوند را آماده کنید، مسیر او را در صحرا هموار سازید»
ترجمه هزاره نو
rtl
ملاکی ۴:۵-۶
اینک من پیش از فرا رسیدن روز بزرگ و هراسانگیز خداوند، ایلیای نبی را نزد شما خواهم فرستاد. او دل پدران را به سوی فرزندان و دل فرزندان را به سوی پدران باز خواهد گرداند، مبادا بیایم و زمین را به نفرین دچار کنم
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۱۱:۱۴
و اگر بخواهید بپذیرید، او همان ایلیاست که قرار بود بیاید
ترجمه هزاره نو
rtl
مزمور ۴۱:۹
حتی دوست نزدیک من که به او اعتماد داشتم، کسی که نان مرا خورد، پاشنه خود را بر من بلند کرده است
ترجمه هزاره نو
rtl
مزمور ۶۹:۲۵
بگذار اردوگاهشان ویران شود، و هیچکس در خیمههایشان ساکن نشود
ترجمه هزاره نو
rtl
اشعیا ۵۳:۹
قبر او در میان شریران تعیین شد، و با ثروتمندان در مرگش بود، هرچند هیچ ظلمی نکرده بود و هیچ فریبی در دهانش نبود
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۲۴:۲
عیسی به آنها گفت: «آیا همه اینها را نمیبینید؟ آمین، به شما میگویم، در اینجا حتی یک سنگ بر سنگ دیگر باقی نخواهد ماند که ویران نشود»
ترجمه هزاره نو
rtl
یوحنا ۱۵:۲۰
به یاد داشته باشید آنچه به شما گفتم: «غلام از ارباب خود بزرگتر نیست.» اگر مرا آزار دادند، شما را نیز آزار خواهند داد؛ اگر کلامم را نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۱۰:۲۲
و بهخاطر نام من، همه از شما نفرت خواهند داشت؛ اما کسی که تا آخر پایداری کند، نجات خواهد یافت
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۲۴:۱۴
و این بشارت ملکوت در سراسر جهان بهعنوان شهادتی برای همه ملتها موعظه خواهد شد، و سپس پایان خواهد آمد
ترجمه هزاره نو
rtl
متی ۵:۱۰
خوشا به حال کسانی که بهخاطر عدالت آزار میبینند، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۷
و خوک، زیرا سُم شکافته دارد اما نشخوار نمیکند؛ برای شما ناپاک است
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۹-۱۲
از میان همه چیزهایی که در آبها زندگی میکنند، اینها را میتوانید بخورید: هر آنچه باله و فلس دارد، چه در دریاها و چه در رودخانهها، میتوانید بخورید. اما از میان همه جاندارانی که در دریاها و رودخانهها هستند، هر آنچه باله و فلس ندارد، برای شما مکروه است. آنها برای شما مکروه خواهند بود؛ از گوشت آنها نخورید و لاشههایشان را نفرتانگیز بدانید. هر آنچه در آبها باله و فلس ندارد، برای شما مکروه است
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۱۳
و از میان پرندگان، اینها را مکروه بدانید و آنها را نخورید، زیرا مکروهاند: عقاب
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۱۴
کرکس و باز سیاه
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۱۵
هر نوع کلاغ
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۱۶-۱۹
شترمرغ، جغد، مرغ دریایی و هر نوع شاهین، بوقلمون، کرکس کوچک و زاغی، لکلک، هر نوع حواصیل، هدهد و خفاش—اینها مکروهاند
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۲۰-۲۳
هر حشره پرندهای که روی چهار پا راه میرود، برای شما مکروه است. اما از میان حشرات پرندهای که روی چهار پا راه میروند، اینها را میتوانید بخورید: آنهایی که پاهای مفصلی بالای پاهایشان دارند تا با آنها روی زمین بجهند. از اینها میتوانید بخورید: ملخ و انواع آن، کرکند و انواع آن، جیرجیرک و انواع آن. اما همه حشرات پرنده دیگر که چهار پا دارند، برای شما مکروهاند
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۲۹-۳۰
از میان حیواناتی که روی زمین میخزند، اینها برای شما ناپاکاند: موش کور، موش، هر نوع مارمولک بزرگ، گکو، مارمولک مانیتور، مارمولک دیواری، مارمولک شنی و آفتابپرست
ترجمه هزاره نو
rtl
۱۱:۴۱-۴۲
هر جانداری که روی زمین میخزد، مکروه است و نباید خورده شود. هر چه روی شکم خود بخزد، یا هر چه روی چهار پا یا پاهای زیاد راه میرود، از میان جاندارانی که روی زمین میخزند، آنها را نخورید، زیرا مکروهاند
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۱:۳۹-۴۰
اگر حیوانی که میتوانید بخورید بمیرد، هر که لاشهاش را لمس کند تا شامگاه ناپاک خواهد بود. هر که از لاشهاش بخورد، لباسهایش را بشوید و تا شامگاه ناپاک خواهد بود
ترجمه هزاره نو
rtl
خروج ۲۲:۳۱
شما قومی مقدس برای من خواهید بود؛ گوشت حیوانی را که در بیابان توسط درندگان دریده شده، نخورید؛ آن را به سگها بیندازید
ترجمه هزاره نو
rtl
لاویان ۱۹:۱۹
قوانین مرا نگاه دارید. دو نوع مختلف از دامهای خود را با هم جفتگیری ندهید؛ زمین خود را با دو نوع بذر مخلوط نکارید؛ و لباسی از دو نوع پارچه مخلوط نپوشید
برای بیشتر ایمانداران، بزرگترین مانع برای رعایت سبت اشتغال است. خوراک، حملونقل و فناوری را میتوان با آمادهسازی تنظیم کرد، اما تعهدات کاری مستقیماً به هسته معیشت و هویت انسان ضربه میزند. در اسرائیل باستان این موضوع بهندرت مشکلساز بود زیرا کل ملت برای سبت تعطیل میکردند؛ کسبوکارها، دادگاهها و بازارها بهطور پیشفرض بسته بودند. شکستن سبت در سطح جامعه غیرمعمول بود و اغلب با دورههای نافرمانی ملی یا تبعید پیوند داشت (نِحِمیا 13:15–22). اما امروز بیشتر ما در جوامعی زندگی میکنیم که روز هفتم یک روز کاری عادی است، و این امر این فرمان را به سختترین فرمان برای عمل تبدیل میکند.
حرکت از اصول به عمل
در سراسر این مجموعه تأکید کردهایم که فرمان سبت بخشی از شریعت مقدس و جاودان خداست، نه یک قانون جداگانه. همان اصول آمادهسازی، قدوسیت و ضرورت در اینجا نیز صدق میکنند، اما خطرات بالاتر است. انتخاب برای رعایت سبت ممکن است بر درآمد، مسیر شغلی یا مدل کسبوکار شما تأثیر بگذارد. با این حال، کتابمقدس بهطور مداوم نگهداری سبت را بهعنوان یک آزمون وفاداری و اعتماد به تأمین خدا ارائه میکند — فرصتی هفتگی برای نشان دادن اینکه وفاداری نهایی ما کجاست.
چهار وضعیت شغلی رایج
در این مقاله چهار دسته اصلی را بررسی میکنیم که در آنها تعارضات سبت به وجود میآید:
اشتغال منظم — کار برای شخص دیگر در خردهفروشی، تولید یا مشاغل مشابه.
خوداشتغالی — اداره فروشگاه یا کسبوکار خانگی خود.
نیروهای امدادی و مراقبتهای بهداشتی — پلیس، آتشنشانها، پزشکان، پرستاران، مراقبان و نقشهای مشابه.
خدمت نظامی — سربازی اجباری و حرفهای.
هر وضعیت به تشخیص، آمادهسازی و شجاعت نیاز دارد، اما بنیان کتابمقدسی یکی است: «شش روز کار خواهی کرد و همه کارهای خود را انجام خواهی داد، اما روز هفتم سبتِ یهوه خدایت است» (خروج 20:9–10).
اشتغال منظم
برای ایمانداران شاغل در کارهای منظم—خردهفروشی، تولید، خدمات یا مشاغل مشابه—بزرگترین چالش این است که برنامههای کاری معمولاً توسط شخص دیگری تنظیم میشود. در اسرائیل باستان این مشکل تقریباً وجود نداشت چون کل ملت سبت را نگه میداشتند، اما در اقتصادهای مدرن شنبه اغلب یک روز اوج کاری است. نخستین گام برای یک سبتنگهدار این است که باورهای خود را زود اعلام کند و هر کاری ممکن را انجام دهد تا هفته کاری خود را پیرامون سبت تنظیم کند.
اگر به دنبال شغل جدیدی هستید، رعایت سبت را در مرحله مصاحبه ذکر کنید نه در رزومه. این باعث میشود پیش از آنکه فرصت توضیح تعهد خود را داشته باشید، از فرایند حذف نشوید و همچنین به شما امکان میدهد انعطافپذیری خود را برای کار در سایر روزها برجسته کنید. بسیاری از کارفرمایان ارزش کارکنانی را میدانند که حاضرند یکشنبهها یا شیفتهای کمتر مطلوب کار کنند تا شنبهها آزاد باشند. اگر هماکنون شاغل هستید، با احترام درخواست کنید از ساعتهای سبت معاف شوید، و در مقابل پیشنهاد دهید برنامه خود را تنظیم کنید، تعطیلات کار کنید یا ساعتهای دیگر را جبران نمایید.
با صداقت و فروتنی اما قاطعیت به کارفرما نزدیک شوید. سبت یک ترجیح نیست بلکه یک فرمان است. کارفرمایان بیشتر احتمال دارند به درخواست روشن و محترمانه پاسخ مثبت دهند تا به یک درخواست مبهم یا مردد. به یاد داشته باشید آمادهسازی در طول هفته مسئولیت شماست—پروژهها را از پیش تمام کنید، محل کار را منظم بگذارید و مطمئن شوید غیبت شما در روز سبت همکارانتان را بیش از حد بار نمیدهد. با نشان دادن درستکاری و قابلیت اعتماد، پرونده خود را قوی میکنید و نشان میدهید که نگهداری سبت یک کارمند بهتر میسازد نه بدتر.
اگر کارفرما کاملاً از تنظیم برنامه شما سر باز زد، با دعا گزینههای خود را بسنجید. برخی سبتنگهداران برای اطاعت از فرمان خدا کاهش حقوق را پذیرفتهاند، دپارتمان تغییر دادهاند یا حتی شغل عوض کردهاند. هرچند این تصمیمها دشوار است، سبت بهعنوان آزمون هفتگی ایمان طراحی شده است، اعتماد داشتن به اینکه تأمین خدا بزرگتر از چیزی است که با اطاعت از او از دست میدهید.
خوداشتغالی
برای کسانی که خوداشتغال هستند—اداره کسبوکار خانگی، خدمات آزاد یا فروشگاه—آزمون سبت شکل دیگری دارد اما به همان اندازه واقعی است. بهجای آنکه کارفرما ساعتها را تنظیم کند، خودتان آنها را تنظیم میکنید و این به معنای آن است که باید عامدانه تعطیل کنید در ساعتهای مقدس. در اسرائیل باستان، بازرگانانی که میکوشیدند در روز سبت بفروشند مورد سرزنش قرار گرفتند (نِحِمیا 13:15–22). اصل هنوز هم امروز صدق میکند: حتی اگر مشتریان خدمات شما را در آخر هفته انتظار داشته باشند، خدا انتظار دارد روز هفتم را تقدیس کنید.
اگر قصد دارید کسبوکاری راهاندازی کنید، با دقت بیندیشید چگونه بر توانایی شما برای نگهداری سبت تأثیر میگذارد. برخی صنایع بهراحتی امکان بستن در روز هفتم را فراهم میکنند؛ برخی دیگر به فروش یا مهلتهای آخر هفته وابستهاند. کسبوکاری انتخاب کنید که به شما و کارکنانتان اجازه دهد سبت را از کار آزاد کنید. بستن سبت را از آغاز در برنامه کسبوکار و ارتباط با مشتریان بگنجانید. با تعیین انتظارات از همان ابتدا، مشتریان خود را برای احترام به مرزهایتان آموزش میدهید.
اگر کسبوکار شما هماکنون در روز سبت فعالیت دارد، باید تغییرات لازم را ایجاد کنید تا در روز مقدس بسته باشید—even اگر به قیمت از دست دادن درآمد باشد. کتابمقدس هشدار میدهد که سود بردن از کار سبت اطاعت را به همان اندازه تضعیف میکند که انجام خود کار. شراکتها میتوانند این موضوع را پیچیده کنند: حتی اگر شریک ناباور کسبوکار را در سبت اداره کند، شما هنوز از آن کار سود میبرید و خدا این وضعیت را نمیپذیرد. برای حرمت نهادن به خدا، یک سبتنگهدار باید خود را از هر سیستمی که درآمدش به کار سبت وابسته است بیرون بکشد.
هرچند این تصمیمها پرهزینهاند، اما شهادت قدرتمندی نیز میآفرینند. مشتریان و همکاران درستکاری و ثبات شما را خواهند دید. با بستن کسبوکار در روز سبت، با اعمال خود اعلام میکنید که اعتماد نهایی شما به تأمین خداست نه به تولید مداوم.
نیروهای امدادی و مراقبتهای بهداشتی
یک تصور رایج این است که کار کردن بهعنوان نیروهای امدادی یا در حوزه سلامت بهطور خودکار در روز سبت مجاز است. این اندیشه معمولاً از این واقعیت سرچشمه میگیرد که عیسی در روز سبت مردم را شفا میداد (متی 12:9–13؛ مرقس 3:1–5؛ لوقا 13:10–17). اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که عیسی هرگز خانه خود را در روز سبت با نیت برپایی «کلینیک درمانی» ترک نکرد. شفاهای او اعمال خودجوش رحمت بودند، نه یک الگوی شغلی از کار برنامهریزیشده. هرگز موردی نبوده که عیسی برای شفاها پول بگیرد. نمونه او به ما میآموزد حتی در روز سبت به کسانی که نیاز واقعی دارند کمک کنیم، اما این فرمان چهارم را لغو نمیکند یا مراقبتهای بهداشتی و کارهای اضطراری را به یک استثناء دائمی تبدیل نمیکند.
در دنیای مدرن بهندرت کمبودی از کارکنان غیر سبتنگهدار وجود دارد که حاضر باشند این نقشها را پر کنند. بیمارستانها، درمانگاهها و خدمات اضطراری ۲۴/۷ اداره میشوند و عمدتاً توسط کسانی staffed هستند که سبت را رعایت نمیکنند. این فراوانی توجیه را برای فرزند خدا که آگاهانه شغلی میگیرد که به کار منظم در سبت نیاز دارد، برمیدارد. حتی اگر این کار نجیب به نظر برسد، هیچ حرفهای—even یکی که بر کمک به مردم متمرکز باشد—از فرمان خدا برای استراحت در روز هفتم فراتر نمیرود. نمیتوانیم بگوییم «خدمت به مردم برای خدا مهمتر از نگاه داشتن شریعت اوست» وقتی خود خدا قدوسیت و استراحت را برای ما تعریف کرده است.
این بدان معنا نیست که سبتنگهدار هرگز نمیتواند در روز سبت برای نجات جان یا رفع رنج عمل کند. همانگونه که عیسی تعلیم داد: «در روز سبت نیکو کردن رواست» (متی 12:12). اگر وضعیت اضطراری غیرمنتظرهای پیش آید—تصادف، همسایه بیمار یا بحران در خانه خودتان—باید برای حفاظت از جان و سلامت اقدام کنید. اما این بسیار متفاوت است از داشتن شغل دائمی که شما را ملزم میکند هر سبت کار کنید. در موارد نادری که هیچ شخص دیگری در دسترس نیست، ممکن است بهطور موقت برای رفع نیاز حیاتی مداخله کنید، اما چنین موقعیتهایی باید استثناء باشد نه قاعده، و باید از دریافت پول در این ساعتها بپرهیزید.
اصل راهنما این است که میان اعمال خودجوش رحمت و اشتغال منظم تفاوت بگذارید. رحمت با روح سبت همراستا است؛ کارِ از پیش برنامهریزیشده و سودمحور آن را تضعیف میکند. تا حد ممکن، سبتنگهدارانِ حوزه سلامت یا اضطرار باید برنامههای خود را طوری مذاکره کنند که به سبت احترام بگذارد، نقشها یا شیفتهایی را جستوجو کنند که فرمان را نقض نکند و در این مسیر به تأمین خدا اعتماد کنند.
خدمت نظامی
خدمت نظامی چالش منحصربهفردی برای سبتنگهداران ایجاد میکند زیرا اغلب شامل وظیفه اجباری تحت اقتدار دولت است. کتابمقدس نمونههایی از قوم خدا ارائه میدهد که با این تنش روبهرو شدند. برای مثال ارتش اسرائیل هفت روز به دور اَریحا حرکت کرد، یعنی در روز هفتم استراحت نکردند (یوشع 6:1-5)، و نِحِمیا از نگهبانانی بر دروازههای شهر در روز سبت سخن میگوید تا قداست آن را حفظ کنند (نِحِمیا 13:15-22). این مثالها نشان میدهد که در زمانهای دفاع ملی یا بحران، وظایف ممکن است به سبت کشیده شود—اما همچنین برجسته میسازد که چنین موقعیتهایی استثناء بوده و به بقا جمعی گره خورده بود، نه به انتخابهای شغلی شخصی.
برای کسانی که سربازی اجباری میکنند، محیط داوطلبانه نیست. شما تحت فرمان قرار دارید و توانایی شما برای انتخاب برنامه بسیار محدود است. در این حالت، یک سبتنگهدار باید همچنان درخواست محترمانه به مافوق ارائه دهد تا هرجا ممکن است از وظایف سبت معاف شود و توضیح دهد که سبت یک باور عمیقاً نگاهداشتهشده است. حتی اگر درخواست پذیرفته نشود، همین تلاش، خدا را حرمت میدهد و میتواند به لطف غیرمنتظره منجر شود. از همه مهمتر، نگرش فروتنانه و شهادت پیوسته را حفظ کنید.
برای کسانی که بهدنبال شغل نظامی حرفهای هستند، وضعیت متفاوت است. یک موقعیت شغلیِ حرفهای انتخاب شخصی است، درست مانند هر حرفه دیگر. پذیرفتن نقشی که میدانید بهطور منظم سبت را نقض میکند با فرمانِ نگهداری آن ناسازگار است. درست مانند حوزههای دیگر، اصل راهنما این است که بهدنبال مسئولیتها یا موقعیتهایی باشید که رعایت سبت شما را محترم میشمارد. اگر در یک حوزه نگهداری سبت ممکن نیست، با دعا مسیر شغلی دیگری را بررسی کنید و اعتماد داشته باشید که خدا در مسیرهای دیگر درها را باز خواهد کرد.
در هر دو حالت سربازی اجباری و داوطلبانه، کلید این است که خدا را هرجا که هستید حرمت بگذارید. سبت را تا حد ممکن بدون شورش حفظ کنید، به اقتدار احترام بگذارید و در عین حال در سکوت باورهای خود را زندگی کنید. با این کار نشان میدهید که وفاداری شما به شریعت خدا مشروط به راحتی نیست بلکه در وفاداری ریشه دارد.
نتیجهگیری: زندگی کردن سبت بهعنوان یک شیوه زندگی
با این مقاله مجموعه ما درباره سبت تکمیل میشود. از بنیانهای آن در آفرینش تا بیان عملی آن در خوراک، حملونقل، فناوری و کار، دیدیم که فرمان چهارم یک قانون جداگانه نیست بلکه ریتمی زنده در شریعت جاودان خداست. نگهداری سبت بیش از پرهیز از فعالیتهای خاص است؛ این درباره آمادهسازی از پیش، دست کشیدن از کار عادی و تقدیس وقت برای خداست. این درباره یادگیری اعتماد به تأمین او، شکل دادن هفتهتان پیرامون اولویتهای او و الگوسازی استراحت او در دنیای بیقرار است.
فرقی نمیکند شرایط شما چیست—شاغل باشید، خوداشتغال، مراقب خانواده یا خدمت در محیطی پیچیده—سبت همچنان دعوت هفتگی است برای خروج از چرخه تولید و ورود به آزادی حضور خدا. وقتی این اصول را به کار ببندید، خواهید دید که سبت باری نیست بلکه مایه شادی است، نشانه وفاداری و منبع قوت. این قلب شما را آموزش میدهد تا نه تنها یک روز در هفته بلکه هر روز و در هر زمینهای به خدا اعتماد کنید.
مسئله فناوری در روز سبت، در درجه نخست با سرگرمی پیوند دارد. بهمحض اینکه شخصی آغاز به رعایت سبت میکند، یکی از نخستین چالشها این است که با تمام وقت آزادی که بهطور طبیعی پدید میآید چه کند. کسانی که در کلیساها یا گروههای سبتنگهدار شرکت میکنند، شاید بخشی از این زمان را با فعالیتهای سازمانیافته پُر کنند، اما حتی آنان نیز ناگزیر با لحظاتی روبهرو میشوند که به نظر میرسد «هیچ کاری برای انجام دادن نیست». این امر بهویژه در مورد کودکان، نوجوانان و جوانان صادق است، اما حتی بزرگسالان نیز ممکن است با این ریتم تازه زمان دستوپنجه نرم کنند.
دلیل دیگرِ دشوار بودن فناوری، فشارِ امروزی برای متصل ماندن است. جریانِ پیوسته خبرها، پیامها و بهروزرسانیها پدیدهای جدید است که اینترنت و فراگیریِ ابزارهای شخصی آن را ممکن ساختهاند. شکستن این عادت، آمادگی و تلاش میطلبد. اما سبت فرصتِ کاملی برای این کار فراهم میکند—دعوتی هفتگی برای گسستن از حواسپرتیهای دیجیتال و پیوستن دوباره به خالق.
این اصل منحصر به سبت نیست؛ فرزند خدا هر روز باید هوشیارِ دامِ اتصالِ مدام و حواسپرتی باشد. مزامیر سرشار از تشویق به تفکر در خدا و شریعت او در روز و شب است (مزمور 1:2؛ مزمور 92:2؛ مزمور 119:97-99؛ مزمور 119:148) و به کسانی که چنین میکنند شادی، ثبات و حیات جاودان وعده میدهد. تفاوتِ روز هفتم این است که خودِ خدا استراحت کرد و فرمان داد از او پیروی کنیم (خروج 20:11)—و این روز را به تنها روزِ هر هفته بدل ساخت که در آن گسستن از دنیای سکولار نه فقط مفید، بلکه بهفرمان الهی است.
تماشای ورزش و سرگرمی سکولار
سبت زمانی مقدس و جداشده است و اندیشههای ما باید از چیزهایی پُر شود که بازتابدهنده همان قدوسیت باشد. از این رو، تماشای مسابقات ورزشی، فیلمهای سکولار یا مجموعههای سرگرمی در روز سبت شایسته نیست. اینگونه محتوا از سودِ روحانیِ مقصودِ آن روز بیگانه است. کتابمقدس فرا میخواند: «مقدس باشید زیرا من مقدس هستم» (لاویان 11:44-45؛ بازتاب در اول پطرس 1:16)، و یادآور میشود که قدوسیت مستلزم جدایی از امور عادی است. سبت فرصت هفتگی برای برگرداندن نگاه از حواسپرتیهای جهان و پُر کردن آن با پرستش، استراحت، گفتوگوی سازنده و فعالیتهایی است که جان را تازه میکند و خدا را تکریم مینماید.
ورزش و تناسباندام در روز سبت
چنانکه تماشای ورزشهای سکولار توجه ما را به رقابت و سرگرمی میکشاند، مشارکت فعال در ورزش یا روالهای تناسباندام در روز سبت نیز کانون توجه را از استراحت و قدوسیت دور میکند. رفتن به باشگاه، تمرین برای اهداف ورزشی یا بازیهای رقابتی، به ریتم عادی روزهای کاری و خود-بهبودبخشی تعلق دارد. در واقع، ورزش از ذات خود با فراخوانِ سبت به دست کشیدن از تلاش و در آغوش گرفتنِ استراحت راستین در تضاد است. سبت ما را دعوت میکند حتی پیگیریهای خودمحورِ عملکرد و انضباط را کنار بگذاریم تا در خدا تجدید قوا یابیم. با فاصله گرفتن از تمرینها، برنامهها یا مسابقات، روز را مقدس میداریم و برای نوسازی روحانی جا باز میکنیم.
فعالیتهای بدنیِ سازگار با سبت
این بدان معنا نیست که سبت باید در خانه و بیتحرک سپری شود. پیادهرویهای سبک و آرام در هوای آزاد، زمانی بدون شتاب در طبیعت، یا بازیِ ملایم با کودکان میتواند راهی زیبا برای حرمت نهادن به روز باشد. فعالیتهایی که بازسازی میکنند نه رقابت، که روابط را ژرفتر میکنند نه اینکه حواس را پرت کنند، و نگاه را متوجه آفرینشِ خدا میسازند نه دستاورد انسانی، همگی با روحِ استراحت و قدوسیتِ سبت همآهنگاند.
اقدامهای نیکو درباره فناوری در روز سبت
در حالت ایدهآل، هرگونه اتصالِ غیرضروری به دنیای سکولار باید در طول سبت متوقف شود. این به معنای خشکسری یا بیلذتی نیست، بلکه عقبنشینیِ عامدانه از سروصدای دیجیتال برای حرمت نهادن به روزی مقدس است.
کودکان نباید برای پُر کردن ساعتهای سبت به ابزارهای متصل به اینترنت تکیه کنند. بهجای آن، فعالیتهای بدنی، کتابها یا رسانههای وقفِ محتوای مقدس و سازنده را تشویق کنید. در اینجا، جماعت ایمانداران بسیار یاریرسان است، زیرا برای بازیِ کودکانِ دیگر و فعالیتهای سالم، همراه فراهم میکند.
نوجوانان باید بهاندازه کافی پخته باشند تا تفاوت میان سبت و دیگر روزها را از نظرِ بهرهگیری از فناوری بفهمند. والدین میتوانند با آمادهسازی فعالیتها از پیش و توضیح «چراییِ» پشت این مرزها، راهنماییشان کنند.
دسترسی به خبرها و بهروزرسانیهای سکولار باید در سبت حذف شود. سر زدن به تیترها یا بالا و پایین کردن شبکههای اجتماعی بهسرعت ذهن را به دغدغههای روزهای کاری بازمیگرداند و فضای استراحت و قدوسیت را میشکند.
از پیش برنامهریزی کنید: مطالب لازم را دانلود کنید، راهنماهای مطالعه کتابمقدس را چاپ کنید، یا محتوای مناسب را پیش از غروب آمادهٔ پخش کنید تا در ساعتهای سبت در پیِ مواد نباشید.
ابزارها را کنار بگذارید: اعلانها را خاموش کنید، از حالت پرواز استفاده کنید یا دستگاهها را در سبدی مشخص بگذارید تا تغییرِ تمرکز را علامت دهید.
هدف، شیطانی جلوه دادنِ فناوری نیست، بلکه بهکارگیریِ شایسته آن در این روز خاص است. همان پرسشی را که پیشتر معرفی کردیم از خود بپرسید: «آیا امروز ضروری است؟» و «آیا این به من کمک میکند استراحت کنم و خدا را حرمت نهم؟» با گذشت زمان، تمرین این عادتها کمک میکند شما و خانوادهتان سبت را نه چون کشمکش، بلکه همچون مایهٔ شادی تجربه کنید.
در مقاله قبلی درباره خوراک در روز سبت سخن گفتیم—چگونه آمادهسازی، برنامهریزی و قاعده ضرورت میتواند یک منبع بالقوه استرس را به زمانی از آرامش تبدیل کند. اکنون به حوزه دیگری از زندگی مدرن میپردازیم که همین اصول در آن بسیار لازم است: حملونقل. در دنیای امروز، خودروها، اتوبوسها، هواپیماها و برنامههای اشتراکگذاری سواری سفر را آسان و راحت کردهاند. با این حال، فرمان چهارم ما را فرا میخواند که مکث کنیم، برنامهریزی کنیم و از کار عادی دست بکشیم. درک اینکه این امر چگونه به سفر مربوط میشود میتواند به ایمانداران کمک کند تا از کار غیرضروری بپرهیزند، قداست روز را حفظ کنند و روح واقعی استراحت آن را نگه دارند.
چرا حملونقل اهمیت دارد
حملونقل مسئلهای جدید نیست. در زمانهای قدیم، سفر با کار گره خورده بود—حمل کالا، مراقبت از حیوانات یا رفتن به بازار. یهودیت ربانی قوانین دقیقی درباره فاصلههای مجاز سفر در روز سبت توسعه داد، به همین دلیل بسیاری از یهودیان متعهد تاریخی نزدیک به کنیسهها زندگی میکردند تا بتوانند پیاده به مراسم بروند. امروز، مسیحیان با پرسشهای مشابهی روبهرو هستند: رفتن به کلیسا در روز سبت، دیدار با خانواده، حضور در مطالعه کتابمقدس یا انجام اعمال رحمت مانند ملاقات بیماران یا زندانیان. این مقاله به شما کمک میکند بفهمید اصول کتابمقدسی آمادهسازی و ضرورت چگونه به سفر مربوط میشود و به شما توان میدهد تصمیمهای حکیمانه و باایمان درباره زمان و نحوه سفر در روز سبت بگیرید.
سبت و حضور در کلیسا
یکی از رایجترین دلایل سفر ایمانداران در روز سبت شرکت در مراسم کلیسا است. این امر قابل درک است—جمع شدن با دیگر ایمانداران برای پرستش و مطالعه میتواند روحبخش باشد. با این حال مهم است به یاد داشته باشید آنچه در مقاله ۵a این مجموعه بیان کردیم: رفتن به کلیسا در روز سبت بخشی از فرمان چهارم نیست (مطالعه مقاله). فرمان این است که از کار دست بکشید، روز را مقدس نگاه دارید و استراحت کنید. در متن چیزی نیامده است که «باید به مراسم بروید» یا «باید در روز سبت به مکان خاصی سفر کنید».
خود عیسی در روز سبت به کنیسه میرفت (لوقا 4:16)، اما هرگز این را بهعنوان الزامی برای پیروانش تعلیم نداد. عمل او نشان میدهد که گردهمایی مجاز و مفید است، اما قاعده یا آیینی را مقرر نمیکند. سبت برای انسان ساخته شد نه انسان برای سبت (مرقس 2:27)، و هسته آن استراحت و قدوسیت است نه سفر یا حضور در یک مؤسسه.
برای مسیحیان امروز، این بدان معناست که حضور در یک کلیسای سبتنگهدار اختیاری است نه اجباری. اگر از ملاقات با دیگر ایمانداران در روز هفتم لذت و رشد روحانی میبرید، آزادید این کار را انجام دهید. اگر سفر به کلیسا استرس ایجاد میکند، ریتم استراحت را میشکند یا شما را مجبور میکند هر هفته مسافتهای طولانی برانید، به همان اندازه آزادید که در خانه بمانید، کتابمقدس را مطالعه کنید، دعا کنید و روز را با خانواده بگذرانید. نکته کلیدی این است که از تبدیل سفر به کلیسا به یک عادت خودکار که استراحت و قدوسیت واقعی را تضعیف میکند بپرهیزید.
هرجا ممکن است از پیش برنامهریزی کنید تا اگر در مراسمی شرکت میکنید، به حداقل سفر و آمادهسازی نیاز داشته باشد. این میتواند به معنای حضور در یک اجتماع محلی نزدیکتر به خانه، برگزاری یک مطالعه کتابمقدس در منزل یا ارتباط با ایمانداران در زمانهای غیر سبت باشد. با متمرکز کردن خود بر قدوسیت و استراحت به جای سنت یا انتظار، عمل سبت خود را با فرمان خدا هماهنگ میکنید نه الزامات بشری.
راهنمای کلی درباره سفر
همان اصول روز آمادهسازی و قاعده ضرورت مستقیماً به حملونقل مربوط میشود. بهطور کلی، سفر در روز سبت باید اجتناب یا به حداقل رسانده شود، بهویژه برای مسافتهای طولانی. فرمان چهارم ما را فرا میخواند که از کار عادی خود دست بکشیم و به دیگران تحت نفوذ خود اجازه دهیم همین کار را بکنند. وقتی سفر طولانی در هر سبت را به عادت تبدیل کنیم، خطر آن است که روز استراحت خدا را به روز دیگری از استرس، خستگی و برنامهریزی لجستیکی تبدیل کنیم.
هنگام سفرهای طولانی، از پیش برنامهریزی کنید تا سفرتان قبل از آغاز سبت و پس از پایان آن انجام شود. برای مثال اگر به دیدار خانوادهای میروید که دور زندگی میکنند، سعی کنید قبل از غروب جمعه برسید و بعد از غروب شنبه حرکت کنید. این فضای آرامی ایجاد میکند و از شتاب یا آمادهسازی لحظه آخری جلوگیری میکند. اگر میدانید در روز سبت به دلیل موجهی نیاز به سفر دارید، وسیله نقلیه خود را از پیش آماده کنید—سوختگیری، نگهداری و مسیر را از قبل برنامهریزی کنید.
در عین حال، کتابمقدس نشان میدهد که اعمال رحمت در روز سبت مجاز است (متی 12:11-12). دیدار از شخصی در بیمارستان، دلداری به بیمار یا خدمت به زندانی ممکن است نیازمند سفر باشد. در چنین مواردی، سفر را تا حد ممکن ساده نگه دارید، از تبدیل آن به یک گردش اجتماعی بپرهیزید و به ساعتهای مقدس سبت آگاه بمانید. با برخورد با سفر بهعنوان یک استثناء و نه قاعده، قداست و آرامش سبت را حفظ میکنید.
وسایل نقلیه شخصی در برابر حملونقل عمومی
رانندگی وسایل نقلیه شخصی
استفاده از خودروی شخصی یا موتورسیکلت در روز سبت ذاتاً ممنوع نیست. در واقع ممکن است برای سفرهای کوتاه جهت دیدار خانواده، حضور در مطالعه کتابمقدس یا انجام اعمال رحمت ضروری باشد. با این حال، باید با احتیاط انجام شود. رانندگی همیشه خطر خرابی یا حادثه را دارد که میتواند شما—یا دیگران—را مجبور به انجام کاری کند که قابل اجتناب بود. علاوه بر این، سوختگیری، نگهداری و سفرهای طولانی همگی استرس و کار شبیه روزهای هفته را افزایش میدهند. هرجا ممکن است سفرهای سبت را با وسیله شخصی کوتاه نگه دارید، خودرو را از پیش آماده کنید (سوخت و نگهداری) و مسیرها را طوری برنامهریزی کنید که مزاحم ساعتهای مقدس نشود.
تاکسی و خدمات اشتراکگذاری سواری
برعکس، خدماتی مانند اوبر، لیفت و تاکسی شامل استخدام شخصی برای کار کردن منحصراً برای شما در روز سبت است که فرمان چهارم را درباره وادار نکردن دیگران به کار برای شما نقض میکند (خروج 20:10). این شبیه استفاده از خدمات ارسال غذاست. حتی اگر به نظر برسد استفاده گاهبهگاه یا جزئی است، هدف سبت را تضعیف میکند و پیام متناقضی درباره اعتقادات شما میفرستد. الگوی مداوم کتابمقدس این است که از پیش برنامهریزی کنید تا نیاز نداشته باشید در ساعتهای مقدس کسی را برای خود به کار بگیرید.
حملونقل عمومی
اتوبوسها، قطارها و کشتیها با تاکسی و اشتراکگذاری سواری متفاوتند زیرا طبق برنامههای ثابت عمل میکنند و مستقل از استفاده شما هستند. بنابراین استفاده از حملونقل عمومی در روز سبت ممکن است مجاز باشد، بهویژه اگر به شما امکان دهد بدون رانندگی در یک گردهمایی ایمانداران شرکت کنید یا عمل رحمت انجام دهید. هرجا ممکن است بلیت یا کارت را از پیش تهیه کنید تا از دست زدن به پول در روز سبت بپرهیزید. سفرها را ساده نگه دارید، از توقفهای غیرضروری اجتناب کنید و در طول سفر ذهنی متواضع و محترم حفظ کنید تا قداست روز را نگاه دارید.
در مقاله قبلی دو عادتِ راهنما برای رعایت سبت را معرفی کردیم—آماده شدن از پیش و مکث کردن برای پرسیدن اینکه آیا کاری واقعاً ضروری است—و دیدیم چگونه میتوان در یک خانواده مختلط سبت را زندگی کرد. اکنون به یکی از نخستین حوزههای عملی میپردازیم که این اصول در آن بیشترین اهمیت را دارند: خوراک.
بهمحض اینکه ایمانداران تصمیم میگیرند سبت را رعایت کنند، پرسشهایی درباره وعدههای غذایی مطرح میشود. آیا باید آشپزی کنم؟ میتوانم از فر یا مایکروویو استفاده کنم؟ بیرون غذا خوردن یا سفارش غذا چهطور؟ چون خوردن بخشی عادی از زندگی روزانه است، این حوزهای است که بهسرعت دچار ابهام میشود. در این مقاله خواهیم دید کتابمقدس چه میگوید، اسرائیلیان باستان چگونه آن را میفهمیدند و این اصول در روزگار ما چگونه به کار میآید.
خوراک و سبت: فراتر از آتش
تمرکز ربانی بر آتش
در میان همه مقررات سبت در یهودیت ربانی، نهی از افروختن آتش در خروج 35:3 یک قاعده کلیدی است. بسیاری از مقامات یهودی ارتدوکس روشن یا خاموش کردن شعله، بهکارگیری دستگاههای تولیدکننده حرارت، یا استفاده از وسایل برقی—مانند زدن کلید چراغ، فشردن دکمه آسانسور، یا روشن کردن تلفن—را بر اساس همین آیه ممنوع میدانند. آنها این فعالیتها را گونههایی از افروختن آتش تلقی کرده و در نتیجه در روز سبت منع میکنند. هرچند این قواعد در نگاه نخست ممکن است نشاندهنده تمایل به احترام گذاشتن به خدا باشد، چنین تفاسیر سختگیرانهای میتواند مردم را به قوانین بشری مقید سازد، نه اینکه ایشان را برای لذت بردن از روز خدا آزاد کند. اینها همان نوع تعالیمی هستند که عیسی هنگام خطاب به رهبران دینی بهشدت محکوم کرد، چنانکه فرمود: «وای بر شما ای عالمان شریعت، زیرا بارهایی توانفرسا بر دوش مردم مینهید و خود حتی انگشتی برای برداشتن آن دراز نمیکنید» (لوقا 11:46).
فرمان چهارم: کار در برابر استراحت، نه «آتش»
برخلاف آن، پیدایش 2 و خروج 20، سبت را روزی برای دست کشیدن از کار معرفی میکنند. پیدایش 2:2-3 نشان میدهد که خدا از کار آفرینش خود دست کشید و روز هفتم را تقدیس کرد. خروج 20:8-11 به اسرائیل فرمان میدهد سبت را به یاد داشته باشند و هیچ کاری نکنند. تمرکز بر « وسیله »ها نیست—نه آتش، نه ابزار، نه حیوانات—بلکه بر خود عملِ کار است. در دنیای باستان، افروختن آتش تلاشی قابل توجه میطلبید: جمعآوری هیزم، ایجاد جرقه و نگهداشتن گرما. موسی میتوانست برای نشان دادن همین نکته، کارهای پرزحمت دیگری را نیز ذکر کند، اما به احتمال زیاد آتش را طرح کرد زیرا اغلب وسوسه میشدند در روز هفتم کار کنند (اعداد 15:32-36). با این همه، تأکید فرمان بر توقف کارهای روزمره است، نه ممنوعیت خودِ استفاده از آتش. در عبری، شָׁבַת (شَوات) به معنای «دست کشیدن» است و همین فعل، نامِ شַبָּت (شبات) را بنا مینهد.
رویکرد عقلسلیم به خوراک
با این نگاه، سبت امروز ایمانداران را فرامیخواند که خوراک را از پیش آماده کنند و فعالیتهای پرزحمت را در ساعتهای مقدس به حداقل برسانند. پخت غذاهای مفصل، آمادهسازیِ از صفر، یا پرداختن به کارهای پرزحمت آشپزخانه باید از پیش و نه در روز سبت انجام شود. با این حال، استفاده از ابزارهای نوین که تلاش اندکی میطلبند—مانند اجاقگاز، فر، مایکروویو یا مخلوطکن—وقتی برای گرمکردن غذای ازپیشپخته یا تهیه یک وعده ساده استفاده شوند، با روح سبت سازگار است. مسئله صرفِ زدن یک دکمه یا چرخاندن یک کلید نیست، بلکه استفادهای است که نتیجهاش بازتولید کارهای معمول روزهای هفته در روز مقدس است؛ روزی که باید اساساً وقف استراحت باشد.
بیرون غذا خوردن در سبت
یکی از خطاهای رایج در میان سبتنگهدارانِ امروز، بیرون غذا خوردن در روز سبت است. هرچند ممکن است احساس استراحت بدهد—چون خودتان آشپزی نمیکنید—اما فرمان چهارم صراحتاً منع میکند که دیگران را به کار بر خود وادارید: «هیچ کاری مکن، نه تو و نه پسرت و نه دخترت و نه غلام و کنیزت و نه حیوانت و نه غریبهای که درون دروازههای توست» (خروج 20:10). وقتی در رستوران غذا میخورید، کارکنان را وادار میکنید برای شما بپزند، پذیرایی کنند، نظافت کنند و پول جابهجا کنند؛ یعنی در روز سبت برای شما کار کنند. حتی در سفر یا مناسبتهای ویژه نیز این کار هدف روز را تضعیف میکند. برنامهریزیِ از پیش و آوردن خوراک ساده و آمادهمصرف تضمین میکند که میتوانید بدون واداشتن دیگران به کار، خوب بخورید.
استفاده از خدمات ارسال غذا
همین اصل درباره خدمات ارسال غذا مانند اوبر ایتس، دوردش یا برنامههای مشابه هم صدق میکند. هرچند این گزینهها بهویژه وقتی خستهاید یا در سفر هستید وسوسهانگیز است، ثبت سفارش یعنی شخصی دیگر باید خرید کند، آماده سازد، حمل کند و غذا را به درِ خانهتان برساند—همه اینها کاری است که در ساعتهای مقدس به نیابت از شما انجام میشود. این عمل مستقیماً با روح سبت و فرمانِ وادار نکردن دیگران به کار، تعارض دارد. راه بهتر این است که از پیش برنامهریزی کنید: برای سفر خوراک بردارید، روز قبل وعدهها را آماده کنید یا برای مواقع اضطراری مواد غیر فاسدشدنی در دسترس داشته باشید. با این کار، هم به فرمان خدا احترام میگذارید و هم شأن کسانی را که در غیر این صورت باید برای شما کار کنند، پاس میدارید.
در مقاله قبلی، ما بنیانهای رعایت سبت—قدوسیت آن، استراحت آن و زمانبندی آن—را بررسی کردیم. اکنون به کاربرد این اصول در زندگی واقعی میپردازیم. برای بسیاری از ایمانداران، چالش نه در پذیرفتن فرمان سبت بلکه در دانستن نحوه اجرای آن در خانه، محل کار و فرهنگ مدرن است. این مقاله این مسیر را با برجسته کردن دو عادت اصلی آغاز میکند که رعایت سبت را ممکن میسازند: آمادهسازی از قبل و یادگیری مکث قبل از عمل کردن. این دو عادت در کنار هم پلی بین اصول کتابمقدسی و عمل روزمره ایجاد میکنند.
روز آمادهسازی
یکی از بهترین راهها برای تجربه سبت بهعنوان شادی و نه بار، آماده شدن از قبل است. در کتابمقدس، روز ششم بهعنوان «روز آمادهسازی» (لوقا 23:54) شناخته میشود زیرا به قوم خدا دستور داده شد که دو برابر جمع کنند و آماده کنند تا همه چیز برای سبت مهیا باشد (خروج 16:22-23). در عبری این روز بهعنوان יוֹם הַהֲכָנָה (یوم ههَخَناه) — «روز آمادهسازی» — شناخته میشود. همین اصل هنوز هم امروز صادق است: با آمادهسازی پیشاپیش، خود و خانهتان را از کار غیرضروری پس از آغاز سبت آزاد میکنید.
روشهای عملی برای آمادهسازی
این آمادهسازی میتواند ساده و انعطافپذیر باشد و با ریتم خانه شما سازگار شود. برای مثال، خانه را—یا حداقل اتاقهای اصلی—قبل از غروب تمیز کنید تا هیچکس احساس فشار برای انجام کارهای خانه در ساعتهای مقدس نکند. شستوشوی لباسها، پرداخت قبوض یا انجام امور را از قبل تمام کنید. وعدههای غذایی را برنامهریزی کنید تا در روز سبت برای پختوپز دچار آشفتگی نشوید. ظرفی برای نگهداری ظروف کثیف کنار بگذارید تا پس از سبت شسته شوند یا اگر ماشین ظرفشویی دارید مطمئن شوید خالی است تا ظروف در آن قرار بگیرند اما روشن نشود. برخی خانوادهها حتی ترجیح میدهند در روز سبت از ظروف یکبارمصرف استفاده کنند تا آشپزخانه مرتب بماند. هدف این است که با کمترین کارهای ناتمام وارد ساعتهای سبت شوید و فضایی از آرامش و استراحت برای همه افراد خانه ایجاد کنید.
قاعده ضرورت
عادت عملی دوم برای زندگی سبت چیزی است که ما آن را قاعده ضرورت مینامیم. هر زمان در مورد فعالیتی—بهویژه چیزی خارج از روال معمول سبت—مطمئن نیستید از خود بپرسید: «آیا لازم است امروز این کار را انجام دهم یا میتواند تا بعد از سبت صبر کند؟» بیشتر اوقات متوجه میشوید که کار میتواند صبر کند. این یک پرسش، هفته شما را کند میکند، تشویق به آمادهسازی قبل از غروب میکند و ساعتهای مقدس را برای استراحت، قدوسیت و نزدیک شدن به خدا حفظ میکند. در عین حال مهم است به یاد داشته باشید که برخی چیزها واقعاً نمیتوانند صبر کنند—اعمال رحمت، وضعیتهای اضطراری و نیازهای فوری اعضای خانواده. با استفاده هوشمندانه از این قاعده، شما فرمان توقف از کار را محترم میشمارید بدون اینکه سبت را به باری تبدیل کنید.
کاربرد قاعده ضرورت
قاعده ضرورت ساده اما قدرتمند است زیرا در تقریباً هر موقعیتی کار میکند. تصور کنید نامه یا بستهای در روز سبت دریافت میکنید: در بیشتر موارد میتوانید آن را تا بعد از ساعتهای مقدس باز نکنید. یا متوجه جسمی میشوید که زیر مبلمان افتاده—مگر اینکه خطرناک باشد میتواند صبر کند. لکهای روی زمین؟ معمولاً تمیز کردن آن میتواند صبر کند. حتی تماسهای تلفنی و پیامکها را نیز میتوان با همین سؤال ارزیابی کرد: «آیا این امروز ضروری است؟» مکالمات غیر فوری، قرار ملاقاتها یا امور را میتوان به زمان دیگری موکول کرد و ذهن خود را از نگرانیهای روزهای هفته آزاد کرد و کمک کرد تا بر خدا متمرکز بمانید.
این رویکرد به معنای نادیده گرفتن نیازهای واقعی نیست. اگر چیزی سلامت، ایمنی یا رفاه خانه شما را تهدید میکند—مانند پاک کردن یک ریختگی خطرناک، مراقبت از کودک بیمار یا پاسخ به وضعیت اضطراری—عمل کردن مناسب است. اما با آموزش دادن به خود برای مکث و پرسیدن این سؤال، شروع به جدا کردن آنچه واقعاً ضروری است از آنچه صرفاً عادت است میکنید. با گذشت زمان، قاعده ضرورت سبت را از یک فهرست کارهای مجاز و غیر مجاز به ریتم انتخابهای آگاهانه تبدیل میکند که فضایی از استراحت و قدوسیت ایجاد میکند.
زندگی سبت در یک خانواده مختلط
برای بسیاری از ایمانداران، یکی از بزرگترین چالشها نه درک سبت بلکه رعایت آن در خانهای است که دیگران رعایت نمیکنند. بیشتر خوانندگان ما که از پیشینههای بدون رعایت سبت هستند اغلب تنها فرد در خانواده خود هستند که سعی در رعایت سبت دارد. در چنین شرایطی، بهراحتی میتوان احساس تنش، گناه یا ناامیدی کرد وقتی همسر، والدین یا بزرگسالان دیگر خانه اعتقادات مشابهی ندارند.
اصل اول این است که بهجای اجبار با الگو هدایت کنید. سبت یک هدیه و نشانه است نه یک سلاح. تلاش برای مجبور کردن همسر یا فرزند بالغ برای رعایت سبت میتواند رنجش ایجاد کند و شهادت شما را تضعیف کند. در عوض شادی و آرامش آن را الگوسازی کنید. وقتی خانواده شما میبینند که شما در ساعتهای سبت آرامتر، خوشحالتر و متمرکزتر هستید، احتمالاً بیشتر به عمل شما احترام میگذارند و شاید با گذشت زمان حتی به شما بپیوندند.
اصل دوم ملاحظهکاری است. هر جا که ممکن است، آمادهسازی خود را طوری تنظیم کنید که رعایت سبت شما بار اضافی بر دیگران در خانه نگذارد. برای مثال وعدههای غذایی را طوری برنامهریزی کنید که همسر یا دیگر اعضای خانواده تحت فشار تغییر عادات غذایی به خاطر سبت نباشند. با مهربانی اما واضح توضیح دهید از چه فعالیتهایی شخصاً پرهیز میکنید و در عین حال مایل باشید برخی از نیازهای آنها را برآورده کنید. این تمایل به سازگاری با عادات خانوادگی بهویژه در اجتناب از تعارض در آغاز مسیر رعایت سبت مفید است.
در عین حال مراقب باشید بیش از حد انعطافپذیر یا سازشکار نشوید. در حالی که حفظ آرامش در خانه مهم است، سازش بیش از حد میتواند بهتدریج شما را از رعایت صحیح سبت دور کند و الگوهای خانوادگی ایجاد کند که بعداً تغییرشان دشوار است. برای تعادلی بین احترام به فرمان خدا و نشان دادن شکیبایی نسبت به خانواده تلاش کنید.
در نهایت ممکن است نتوانید سطح سر و صدا، فعالیتها یا برنامه دیگران در خانه را کنترل کنید اما همچنان میتوانید زمان خود را تقدیس کنید—گوشی خود را خاموش کنید، کار خود را کنار بگذارید و نگرش خود را مهربان و صبور نگه دارید. با گذشت زمان، ریتم زندگی شما بلندتر از هر استدلالی سخن خواهد گفت و نشان میدهد که سبت محدودیت نیست بلکه مایه شادی است.